فهرست اسامی همه مترادف،
اقلیت مترادف،: بزرگسالی، بلوغ، اکثریت، ارشد.اقیانوس مترادف،: رها، آبپاش، کم، هر چیز کوچک، ذرات قطره.اقیانوس آرام مترادف،: ، مشکل آشفته, آشفته, پر سر و صدا و بی قرار, ruffled, به کاربرده است.الاستیک مترادف،: شکننده نسوز، سخت، لجوج، حافظۀ obdurate، انعطاف ناپذیر، سفت و سخت، تنش، نافرمانان.البته مترادف،: تاخیر، سرعت، قدم زدن، straggle، تاخیر.الحاق مترادف،: جدا کردن، تفریق، حذف، قطع.الحسین مترادف،: سریع سریع سریع سریع, ناوگان.سریع، وقت شناس در زمان.الرجيم. مترادف،: long-winded طمطراق دارای اطناب، پرگو.laissez-faire، زندگی می کنند-و-اجازه-زندگی می کنند، متحمل.الهام بخش مترادف،: ، dispiriting افسرده دلسرد دلسرد کننده، کسل کننده، کسل کننده، uninspired، uninspiring.dispirit دلسرد dishearten، daunt، جلوگیری،...الهی مترادف،: ، حرمتی سکولار زمینی، جهانی.الکی مترادف،: واقعی واقعی واقعی، واقعی، واقعی، واقعی.الگوها، مترادف،: پیشرفت پیشرفت، پیشگام.الیگارشی مترادف،: احترام deferential، فروتن، توصیف تصويب طرح، متملق.ام مترادف،: بموقع، درستی، عادلانه، متوسط، مناسب، منطقی است.امانت مترادف،: غفلت، غفلت، سستی، مسامحه، بی تفاوتی، شلی.امتحانی مترادف،: مستقیم، ضخیم، مطمئن و با اعتماد به نفس، unhesitating.معين مستقر، بی قید و شرط نهایی، حل و فصل.امتناع، مترادف،: خوش گذرانی، wantonness، ولگردی، sybaritism.امداد مترادف،: بیماری, ناراحتی, ناراحتی.تشدید تشديد, بدتر, تشدید, عود.امر مترادف،: اجازه، مجوز اجازه اعطای، تحریم، تایید.نصب، enthrone، توانمند سازی، صندلی، تاج.امساک کردن مترادف،: با عجله به دنبال اصرار، باقی بماند.امن مترادف،: شل untie, باز کردن, باز کردن.خطرناک, معرض, خطرناک, خطر ناک است.آمار آسیب دیده، صدمه دیده است، مجروح، صدمه،.مردد،...امنیت مترادف،: قرار گرفتن در معرض، آسیب پذیری، خطر، اضطراب، fearfulness، شک.امکان پذیر مترادف،: شرايط حاضر غيرممکن خواند، عملی، غیر ممکن است.امید مترادف،: ناامیدی، تسلیم، ترس، شک.ناامیدی، یاس، دلسردی، بدبینی، ترس.امیدوار مترادف،: نا امید کننده، بدبینی تیره ابری، نامطلوب.امیدوار کننده مترادف،: untalented عادی نومید کننده، بعید است.تهدید تلخ نا امید کننده، inauspicious.امیز مترادف،: self-effacing، فروتن، خجالتی، deferential.انبار مترادف،: صرف, نایاب, استفاده, اگزوز, پاشیدن.انبارهای مترادف،: نایاب, صرف, استفاده از, اگزوز, اسراف.انبساطي مترادف،: سریع، سریع، فعال، مشتاق، سریع، پر انرژی، دینامیک.انبوه مترادف،: ناچیز، بی ثمر, نابارور, ایش, خشک.یادآوری، دشت، unadorned.انتخاب مترادف،: به طور معمول و عادی و روزمره، معمول، متوسط، متوسط، معمولی.افراط، به تهیه, لطفا, تشویق, cosset, ستایش.قدرت نیروی...انتخاب کردن مترادف،: رد رد، تصمیم گیری در برابر قانون را، به نوبه خود، محروم.انتخاب کننده مترادف،: undiscriminating، uncritical، پذیرش.انتخابی مترادف،: unselective، تصادفی، undemanding، فراگیر.مورد نیاز ضروری است، تجویز منصوب، تعیین می شود.