فهرست اسامی همه مترادف،
اسید مترادف،: دلپذیر و مطبوع، دوستانه، آرام، دارای اثر تسکین دهنده.شیرین، شیرین، honeyed، شیرین و مطلوب.اشاره مترادف،: کودکانه، کوچک، کاربر، جوجه مرغزار و نوجوان.اشاره کرد مترادف،: مبهم، بی بی معنی نامناسب، بی ربط.اشباع مترادف،: خشک، تخلیه تبخیر اب چیزی را گرفتن، تد.اشتباه مترادف،: حق و صحیح و درست، دقیق، کامل.روشنفکر، حق آگاهانه و درست، منطقی است.مرتب, راست, سفارش, disentangle, تنظیم حق.صحیح،...اشتباه گرفته مترادف،: محترم، ارزش admired شناخته شده، افتخار، گرامی.اشتراک مترادف،: رد, پرهیز, رد, دگراندیشی است.اشتها مترادف،: گریزی, وحشت جابجا شدن درد, کراهت, بی.unappetizing, غیرجذاب لحنی طاقت فرسا، دافع، unpalatable.اشتیاق مترادف،: باحال disinclined تمایلی بدهي، میلی است.بی گریزی اكراه، antipathy، سردی.اشراف مترادف،: مقطع.lowliness, ابهام, سادگی, بی اهمیتی علائم.خصایل, فساد, نامردی, سازمان ملل متحد اعتماد.پرولتاريا کلاس بورژوازى،...اشراف زاده مترادف،: plebeian پرولترى دهقان، روستایی هویداست.اشغال مترادف،: تخلیه، برداشت، عقب نشینی، تخلیه، رها.ترک, ترک, استعفا, رها کردن, تخلیه.جای خالی، واگذاری، تخلیه، وفایی، اخراج،...اشکال مترادف،: مزیت سود بدست آوردن، جبران خسارت، ثروت باد آورده.اصالت مترادف،: imitativeness، staleness، زهد، انطباق، ارتدوکسى.اصرار مترادف،: بی میلی, بی, کراهت, گریزی, indisposition, antipathy.جلوگیری, جلوگیری, مهار, بررسی, نگه بازگشت.دلسرد احتیاط, منصرف کردن, تعرض,...اصطکاک مترادف،: هماهنگی، توافق، سازگاری، congeniality، موافقت، همکاری.اصل مترادف،: جزئی, ثانویه, محیطی, کمتر, اتفاقی, لوازم جانبی.اصلا مترادف،: از پای در امدن, زیر, بدتر, ناگزیر،.اصلاح مترادف،: تضعیف بدتر، استیصال، فرسایش.دور انداختن زباله رها، غفلت، رد، از دست دادن.بدتر، تضعیف، آلوده، debase.اصلاحات مترادف،: بدتر, انحطاط, رو به زوال، سیر قهقرایی, عقب.انحطاط زوال تخریب، فساد، سوء استفاده، واکنش، رگرسیون.اصلی مترادف،: ، تقلید، تکراری، تولید مثل، کپی المثنی.آخرین به روز رسانی, نهایی, نهایی, پایان انعقاد.conformist سنتگرا babbitt.قدیمی,...اصولى مترادف،: بی پروا، اصولی خراب کارانه، فرصت طلب، مباحثِ.اصیل مترادف،: half-breed، crossbred، هیبرید، دو رگه، گذشتند.کاليبر خام درشت بی ادب، unpolished، خشن.اضافه وزن مترادف،: دچار سوء تغذيه, لاغر, لاغر, لاغر و استخوانی.کم وزن، emaciation، سوء تغذیه.اضافه کردن مترادف،: کاهش, کاهش, کاهش, کاهش دهیم.تفریق, حذف, برداشت, دور.اضافی مترادف،: کمتر، کاهش، کاهش کمتر.حیاتی ضروری مورد نیاز, ضروری, ضروری, حداقل.اضطراب مترادف،: بی تفاوت ولرم، apathetic، اند unenthusiastic، میلی تمایلی، تمایلی.، آرام با اعتماد به نفس, امن, بي پروا, آرام,...اطاعت مترادف،: نافرمانی مخالف چشم پوشی، شورش، بی اعتنایی، transgress.نافرمانی، تمرد، سختی، recalcitrance، معاندت، شورش.اطناب مترادف،: terseness, دقت, pithiness, laconism, تفرقه.اطناب، مترادف،: terseness, صراحت, pithiness, دقت, اختصار, conciseness.اظهار مترادف،: قابل تحسین، ستوده, شایسته, عالی, شکوه.اعتبار مترادف،: بی اعتمادی، شک، كافر.مخالفت، dispraise، disesteem.implausibility نا برابری غیرمحتملی در نظر، untenability.بی اعتمادی, ناباوری, شک,...اعتدال مترادف،: بیش از حد، مجوز، immoderation، افراط، هرزگی، licentiousness.افراط، crapulence، intemperance.خوش گذرانی, wantonness, رها, dissoluteness.اعتراض مترادف،: unexceptionable خشنود قابل قبول مطلوب، مطلوب، خوش آمدید.امتیاز, توافق, پذیرش, تاکید, تایید, توافق.اعتراف مترادف،: پنهان کردن، خودداری، مبهم، پنهان سازی.انکار پنهان، پوشش disavow، رد، پنهان کردن.نگه داشتن, حذف, debar, باختن.