فهرست اسامی همه مترادف


  • رنسانس مترادف: تجديد حياط.
  • رنگ مترادف: پوشش کت، قلم مو در daub، رنگ، لام.رنگ, رنگ, رنگ, تن, پوست, رنگ.اثر خفیفی از رنگ، رنگ، سایه، شستشو، شستشو، رنگ،...
  • رنگ امیزی مترادف: رنگ.
  • رنگ ورو رفته مترادف: هشدار، بی مزه، کهنه، ارزان، chintzy، مبتذل، tawdry، unstylish، مبتلا به جرب، پرمدعا، blowzy، شلخته، schlocky، tatty.مهم، چسبنده،...
  • رنگ پریده مترادف: ، ضعیف ضعیف کم بی حال، ضعیف، نازک، مهربان، برنامه، spiritless.رنگ پریده ashen livid، pallid، شبح، بی رنگ، خمیری، ضعیف، waxen،...
  • رنگارنگ مترادف: ، چند رنگ همیشه در حال تغییر متغیر متغیر، تلفن همراه، مایع، ناپایدار، نوسان، هارد، شطرنجی، لباس رنگارنگ دلقک...
  • رنگی مترادف: قوی شدید قوی, به یاد ماندنی، موثر، گرم، متمایز، شارپ، قدرتمند، فراموش نشدنی، رسا، درخشان، قابل توجه،...
  • رها مترادف: صحرا رها، ترک، ترک، قطع desolate، رها، رد، رد، اشکال، نقص، jilt، با انجام می شود، می شود از طریق با.برداشت خارج رها،...
  • رها شده مترادف: خالی از سکنه رها forlorn، حزن آور و غمزده، دور انداخته، رد، jilted، مس خاموش انفرادی، بد عمل friendless، سمت چپ به...
  • رها کردن مترادف: اخراج، آتش، تخلیه، اجازه دهید، دراز کردن آزادی و صندوقدار و گونی و می تواند، گزاف گویی.نفی رها بردارند، forswear،...
  • رهايى مترادف: انتشار.
  • رهبر مترادف: رئیس فرمانده مدیر، سر، برتر، رئیس قبیله، کاپیتان، فورمن، رئیس، هادی، راهنمای، سرپرست، torchbearer، bellwether، honcho.
  • رهبری مترادف: شروع شروع، باز، مجموعه ای از وید، در حال حرکت تنظیم، شکستن یخ، سوار شو، راه اندازی، اغاز، موسسه،...
  • رهبری، مترادف: بی رحم، ظالم، pitiless، بی رحمانه، غیرانسانی، hardhearted، unfeeling، coldblooded، بی عاطفه، بدون خونریزی شیطانی, وحشیانه,...
  • رهگیری مترادف: توقف دستگیری، بررسی، تصاحب، گرفتن نگه داشتن، مصادره، commandeer، تداخل، مانع، debar، اقامت، جلوگیری، مانع، بازداشت.
  • رو مترادف: خروج.برعکس است.
  • روابط مترادف: رابطه مخاطب، انجمن، معاملات، تفاهم، رابط، اوراق قرضه، اقدامات، سیاست، شرایط، درمان، روش، درک، صمیمیت،...
  • رواج مترادف: مد، سبک، روند، dernier cri، حالت، هوس، شوق، خشم.
  • رواق است مترادف: بازی.
  • روال مترادف: عرفی، معمولی، همیشگی معمول عادت پذیرفته شده، منظم، هر روز استاندارد آشنا، قراردادی، طبیعی است.روش برنامه...
  • روان مترادف: روح روح خود، من، ذهن، نفس، superego، شناسه، آگاهی، شخصیت، selfhood، آگاهی خود، نیروی زندگی.
  • روان شدن مترادف: effusiveness, ترحم, احساسات, mawkishness, نوعی, maudlinism.فوران چشمه، سرنگ، جلو پور، جریان جت، خارج، پشت سر هم، جریان...
  • رواني مترادف: روانپزشکی و آشفته و نامعقول، آشفته، سايکوتيک، دیوانه، دیوانه.مغزی فکری مراقبه، متفکر، آگاهانه، بازتابنده،...
  • روانی مترادف: بینش extrasensory precognitive عاقلتر، وابسته به دورهم اندیشی، mediumistic، telekinetic، psychokinetic، parapsychological، delphic، oracular.روانی...
  • روایت مترادف: داستان حساب رسیتال، تاریخچه، رسمی، داستان، توضیحات، حکایت، گزارش، نخ، حماسه، نقل.
  • روت مترادف: شفقت.
  • روتاری مترادف: گردان, چرخش, چرخش, چرخشی, rotatory, gyral, محوری,، چرخش، نورد چرخیدن.
  • روح مترادف: تحریک الهام بخش، افروختن آتش، جرقه، تشویق، تحریک، بیدار، خار.روان، روح numen حیو، جوهر.مشخصه، نگرش، احساس،...
  • روح بخشیدن مترادف: روح تحریک جرقه، تقویت، زنده کردن، rouse، روشن، جوشیدن، تحریک، تیز کردن، exhilarate، inspirit، pep.
  • روحانی مترادف: مقدس, مذهبی, impalpable, نامحسوس، الهی، متعالی.با روح حکمي، disembodied، اخلاقی، اخلاقی، معنوی، روانی، متافیزیکی،...
  • روحانیت مترادف: priestly churchly کلیسایی sacerdotal، آرامش، مذهبی، سلسله مراتب اداری، متعارف.وزارت روحانیت پارچه، ecclesiastics، کلیسا، منبر،...
  • روحیه مترادف: دارای سرور و نشاط mettlesome شاد و خرم, پر جنب و جوش، پاسخگو، هشدار، انیمیشن، مشاغل، شجاعانه، بی باک، چابک، تند،،...
  • رود مترادف: صلیب.
  • رودخانه مترادف: فراوانی، اسراف، جرم، مقدار، دوره، فراوانی، جریان، شار، عجله، موج، تورنت, سیل, سیل, اقیانوس.جریان دوره watercourse،...
  • روده مترادف: روده امعاء احشاء، قسمتهای داخلی، احشاء، vitals، معده.احشایی، عمیق، عمیق ترین دیرینه، صمیمی، ریشه دوانده، ذاتی...
  •