فهرست اسامی همه مترادف
زور مترادف: تاثیر لمسی، حرکت، پریشانی، عذاب ذوب، کلوخ شکن، تعداد، زخم، درد.فشار, فشرده سازی, پیچ و تاب و، عصاره, برای به...زورگویی نافرمان مترادف: مطیع تسلیم, وجدان, punctilious, سازگار با duteous، احترام، deferential، فرزندی.زوزه کش مترادف: اشتباه.زوم مترادف: صعود اوج، افزایش، صعود، تشدید موشک وار رفتن، کوه، مارپیچ، پیشبرد، افزایش، رشد.غرش وزوز، مسابقه سرعت، vroom، خط،...زيبنده مترادف: مناسب مناسب تبدیل شدن، اتصالات، راست، مناسب، decorous، معمولی، مودب، مناسب و معقول، علت، درست well-bred مدنی...زیاد مترادف: درایو weary فرسوده، overexert، overtax، بهره برداری، overburden، تایر، ستم، خستگی، فشار، برده درایو.رواج گسترده، مشترک،...زیاد است مترادف: فراوان.زیاد کاوش کردن مترادف: جستجو صیقلی، تفنگ rummage، شانه، جستجو، نوار، گونی، غارت، pillage، غارت، despoil، ravish.زیاده روی مترادف: ارضاء humoring pampering، خلاصه، نفع، liberality، مهربانی، حساسیت به لمس.امتیاز, نفع, کمک هزینه.زیاده روی در مترادف: پر خوردن نشستم، glut خودرا برای امتحان اماده، cloy، افراط ورزیدن، بلاغی، stuff، بیش از حد، overfeed، overfill، بسته.glut،...زیان مترادف: مضر مضر مخرب، مضر، baneful، مهلک، مضر، بدخیم، unwholesome، مضر، بد، میگردد، دشمنانه فساد.زیبا مترادف: مصنوعی آسیب دیده، ارزشمند، مصنوعی، ساختگی قلابی، صورى, غیر طبیعی، شام، تقلید.متوسط، نسبتا، منطقی، tolerably، تا...زیباسازی مترادف: زینت زینت دادن، glamorize، زیبا کردن مرتب ومنظم ساختن، رنگ، را تشکیل می دهند، bedeck، آرایه، لهستانی، بالا، gussie تا.زیبای خفته مترادف: خاکریزی سنگر غني، چرمی، گارد، مانع، مانع، ارتفاع، تپه، دیوار، امنیت، دفاع، با پرچین احاطه کردن.زیبایی مترادف: pulchritude جذابیت، شکوفه، جذبه فضل، جذابیت، comeliness، shapeliness، خوشگلی، درخشندگی.دختر خوشگل و حذفی و تماشاچی و زیبا,...زیر مترادف: غرش خشم، bawl، بابک، فریاد نابرای، فریاد زدن، فریاد زدن، holler، پوست، ترومپت، هیاهو، طوفان، رعد و برق،...زیر بغل مترادف: زیر بغل, زیر بغل.زیر بنای مترادف: جای پا بنیاد مقدمات، پایه، پشتیبانی، زیربنای، understructure، تخت، بر اساس.بنیاد بر اساس پشتیبانی، زمین، زمینه،...زیر شیروانی قرار دادن مترادف: upthrow جابجا کردن گوشت یا پوست اویخته، پنجره، آسمان.اتاق زیر شیروانی, اطاق زیر شیروانی, شیروانی چهار ترک, گالری,...زیر لب سخن گفتن مترادف: mutter زمزمه grunt، گله، لکنت، وزوز، سر و صدا.mutter زمزمه، سجاف و haw grunt، لکنت، گله، دریغ، وزوز، سر و صدا، رنه، نجوا،...زیر و بم کردن مترادف: تنظیم تنظیم هم اهنگ کردن، اصلاح، خلق و خوی، برابر، درست، تراز، تمرکز، ثابت، تعادل، ترتیب، هماهنگ، درست.زیر و رو کردن مترادف: خرت و.زیاد کاوش کردن ریشه فشار با نوک انگشت، فضولی، شکار کردن پروب, شستگي شانه تفنگ، حفر نقب، کشف، جستجو،...زیرآبی رفتن مترادف: مطرود ناپسندیده، رسوايی اسکوربوت، مفتضح، رنجور، خفیف، پوزش می طلبیم، گدامنش، پایه، متوسط، mean-spirited، بی ارزش،...زیررده مترادف: بهگزارش نشان دادن نمونه مشخص کردن، تجسم، ایستاده، جانبخشی می کنیم، نماد، نمایندگی، مجسم، مشخص، در محفظهای...زیرزمینی مترادف: مخفی مخفی، راز پنهانی، پنهانی، پنهان، پنهان، مستراح، hush-hush، یواشکی, مبدل, huggermugger.قنات، واقع در پایین،...زیرنویس مترادف: عنوان، عنوان، سر، superscription، افسانه، کتیبه، موضوع.زیرچشمی نگاه کردن مترادف: peep جاسوسی, نگاه, نگاهی اجمالی چشم چرانی، مشاهده، دید، متوجه، توجه، نگاه، زل زل نگاه کردن، خیره نگاه کردن.peep،...زیرک مترادف: ، کسل کننده خسته کننده، خسته کننده، uninteresting، wearisome، یکنواخت، دلتنگ، خسته کننده، ملالت، سنگین، محافظه کار.،...زین مترادف: بار بار وزن، encumber، مالیات، غل، بیش از حد، شارژ، اختصاص، نقص، مانع، مانع، پایمال، مشکل.زینت مترادف: زینت زیبا تزئین، زینت دادن، لباس، تر و تمیز، bedeck، فضل، غنی سازی، آرایه، prettify، روشن، emblazon، تر.آرایش, دکوراسیون,...زینت دادن مترادف: زینت زینت غنی سازی، چاشنی زدن، افزایش، گزافه گویی، embroider.زینتی مترادف: تزئینی, افزایش, زیبایی, غنی, منظره زیبا.زیپ مترادف: انرژی انرژی و زنده دلی، انیمیشن، نیروی حیاتی، داش درخشش، مزه، زنده دلی، روحیه بالا، بلند شدن، جیغ شدید و تند،...سابق مترادف: قبلی قبل, قبلی, فوق، زودتر antecedent، فوق الذکر، اواخر، quondam، وابسته به پیشرو بودن، زمانی، مغبون، cidevant.سابقه مترادف: اصلی.رمان جدید، نورانيّت استثنایی، بی نظیر، بی نظیر، بی نظیر، منحصر به فرد, منحصر به فردی، بی سابقه، فوق...