فهرست اسامی همه مترادف


  • سابل مترادف: سیاه و سفید.
  • ساتراپ مترادف: خط کش.
  • ساحر مترادف: جادوگر شعبده باز افسونگر, ساحر, جن گیر، shaman، مرد پزشکی، غول پیکر، دکتر جادوگر، معجزه، مگه، ماگوس، spellbinder،...
  • ساحل مترادف: چند ساحل دریا، رشته، ساحل، سواحل شمالي, کنار دریا, کنار دریا، ساحل.بادبان سرش، اسلاید، سوار فرود، توسط گرفتن،...
  • ساخت مترادف: دریایی، دریایی، نیروی دریایی.شروع شروع، ایجاد، در بر داشت، موسسه تنظیم، پایه، سرچشمه، زمین، ایجاد،...
  • ساخت و ساز مترادف: تفسیر معنا تفسير توضیح توضیحی، خواندن، رندر.ساختمان، نصب ساخت سازمان تولید تشکیل ایجاد اختراع ترکیب،...
  • ساختار مترادف: ساختمان، ساخت و ساز عمارت چارچوب، نصب.سازمان، طرح، آرایش، ترکیب، قانون اساسی، آرایش، طراحی، فرم، آناتومی،...
  • ساختمان مترادف: ساختار, ساخت, عمارت, نصب.پلت فرم.
  • ساخته مترادف: کاربرده.را جعلی خواندند.
  • ساخته دست انسان مترادف: مصنوعی.
  • ساخته شده تا مترادف: ساختگی وانمود، داستانی، افسانه ای ساختگی، ساختن و پرداختن، رسم، ساختگی، اختراع، مصنوعی، پخته، بالا، دارای...
  • ساختگی مترادف: جعلی, جعلی، الکی و کاذب, جعلی, به دارای ظاهر زیبا وفریبنده، شم، ساختگی و مصنوعی، ریاکار.خیالی, بی وفا, کاذب,...
  • ساده مترادف: خودمانی وصمیمانه, ill-favored, غیرجذاب، بیمار به دنبال, زشت, unprepossessing, gawky.ثبت روشن قابل فهم آشکار تردید، شفاف،...
  • ساده درخشان مترادف: مرطوب.
  • ساده لوح مترادف: استدلال.احمق، nincompoop، ادم سفیه و احمق, ابله، numskull، naïf، گال، blockhead، ninny، طبیعی، dolt، بچه ناقص الخلقه، dullard، ساده،...
  • ساده لوحی مترادف: اعتماد.
  • ساده لوحی های مضحکی مترادف: دل ساده ingenuous، طبیعی، بی ریا، شکی به آن نداریم، صوفيه،، بی تزویر، گناه، پرده، فرانک، باز، ساده، تازه،...
  • سادگی مترادف: واضح است, بدیهی است, مجزا, رک و پوست کنده، با صراحت, pointblank, صراحت, صادقانه, صمیمانه, آشکارا، جمله­ای، آشکارا،...
  • سادیستی مترادف: بی رحمانه است.
  • ساز مترادف: ساز سازنده، تولید کننده، fabricator صنعتگر، مخترع، صادركننده، بنیانگذار، خالق، پیشگام، نویسنده.
  • ساز و برگ مترادف: تجهیزات، دنده، دکل، گروه، لباس، trousseau، لباس، لباس، لباس، getup، مبلمان، لوازم، مقررات، accouterments ها، متعلقات،...
  • سازش مترادف: ترتیب آشتی آشتی، امتیاز، حل و فصل، توافق، توافق.صلح.انعطاف ناپذیر سخت، مصمم، ثابت قدم، شرکت سفت و سخت، سرکش،...
  • سازمان مترادف: روش سفارش، سیستم، روش نظم، methodization، روش، تنظیم، تدوین، systematization، هماهنگی، طبقه بندی، ی جدول بندی، ساختار،...
  • سازمان دیده بان مترادف: توجه نظارت، نظارت، نظارت موشکافی، بازرسی، شب زنده داری، توجه، مواظب.نگاه رعایت مشاهده، بررسی، بازرسی، تامل،...
  • سازمانده مترادف: کثیر تصمیم گیری، تعیین، تلفظ، مقدر فرمان، قانون، حکمیت، حل و فصل، داور.
  • سازماندهی مترادف: اسلوب سفارش methodize، regularize، طبقه بندی، مرتب کردن، گروه، هماهنگ، tabulate، کاتالوگ، ساختار، تدوین، طبقه بندی.
  • سازند مترادف: توسعه، تکامل، گشایش، سازمان، ساخت و ساز، ساختار، طرح، ایجاد، تولید، پیدایش، آرایش، طبیعت، قانون اساسی،...
  • سازنده مترادف: مثبت مثبت، مفید، مفید، سودمند مطلوب، ارزشمند، تولیدی، عملی، مفید است.
  • سازهای کوبه ای مترادف: تاثیر شوک تصادم، برخورد، برخورد، ضربه، ضربه، ضربه، بد گویی کردن، ضربت، سر و صدا، لب، محوری.
  • سازگار مترادف: acclimatized اقتباس تنظیم شده، habituated، عادت، inured، acculturated، accommodated، چاشنی، كنگلومراي، استفاده می شود را بپذیر.قابل...
  • سازگاری مترادف: انعطاف پذیری.
  • سازیاموسیقی زنگی مترادف: نوازنده سنتور زنگی زنگ گونگ، tocsin، ترق.زنگ, dingdong, peal, تغییر, tocsin, angelus.
  • ساعات روز مترادف: "دائما اغلب دوره، به طور منظم، پیوسته، مستمر، خواند؛، perpetually، ceaselessly، بی وقفه."
  • ساعت صفر مترادف: فشار بحران، نقطه عطف، لحظه ای از حقیقت اورژانس مقطع تقابل تست محاکمه مصیبت اندام خرج کردن گرفتاری معضل،...
  • ساقه مترادف: متوقف ماندن بررسی، وصل، سد، مانع، مخالفت، مقاومت در برابر، باک، غلبه بر، پستان، مقابله، روشن، آب و هوا،...
  •