فهرست اسامی همه مترادف
ساقه زیر زمینی مترادف : ریشه.سال مترادف : دوران زمان، دوره، عصر دهه، روز، دهانه، سن، سلسله, سلطنت, دولت، نسل.فرانک، صریح، مستقیم و بی پرده، unreserved، به...سالار مترادف : رهبر رئیس خط کش، headman، potentate، پروردگار، پادشاه، hetman، پدرخوانده، bellwether.سالانه مترادف : سالانه.سالانه، yearlong، چند ساله.سالم مترادف : سالم و بی خطر، مفید، گوارا، سالم، مغذی، نیرو، بهداشتی.سالم سالم درودی، مفید، نیرو، مواد مغذی، گوارا، مفید،...سالمند مترادف : ارشد، کهنه، شخص بزرگ، پدر، مشاور، تایمر.ارشد مسن تر زودتر، قبل، سابق.سالن مترادف : راهرو راهرو، گذرگاه هشتی، سالن انتظار، ورودی، است سرسرا، لابی، سرگرمی، گالری.نوار میخانه، barroom، سالن taproom،...سالن اجتماعات مترادف : سالن مونتاژ، جلسه محل سالن سخنرانی، سالن کنسرت.سالن انتظار مترادف : لابی ورودی سالن، اتاق پذیرایی، اتاق انتظار، برای ها, دهلیز, است سرسرا، راهرو، گذرگاه، اتاق سبز.سالن بزرگ مترادف : عرصه.ساله مترادف : قدیمی، پیشرفته، سالمندان، زمان افتخار، محترم، باستان، superannuated، عتیقه.سالها پنهان مترادف : برای uncalled.سالگرد مترادف : تولد، روز جشن، نام روز، fete، بزرگداشت، تعطیلات، جشن.سالی مترادف : عجله, debouch, فوران, موضوع, مجموعه ای از حمله خط تیره، بهار.خاک کثیف، defile، لکه، نقطه، blacken، تیره، بلات، smirch، سیاه...ساندویچ مترادف : درج در جوف قرار دادن، لایه گوه، interject، interpose، براکت، intercalate، interlard.سانسور مترادف : expurgate bowdlerize، blue-pencil، excise، وتو سرکوب، حذف، پاک کردن، سیاه و سفید کردن تصویری.سايکوتيک مترادف : بیمار روانی، عاطفی آشفته کرال، قابل تصدیق، غیر compos mentis، مجنون deranged مجنون، نامتعادل.ساکت مترادف : دلجویی از کاستن فرو نشاندن، جلب، propitiate، آرامش، استراحت، tranquilize، تسکین، نرم، اهلی، chasten.ساکن مترادف : بومی، شهروند، indigene، نشین، habitant، مهاجر، denizen، aborigine.رزیدنت نشین مستاجر، آپا٫، resider، residentiary، مستاجر، مستأجر،...ساکن در مترادف : بیش از معطل تاکید، اصرار بر هارپ, بیش ترش، expatiate، استادانه درست شده، تکرار.سایت مترادف : پیاده روی.محل نقطه صحنه، محل، منطقه، موقعیت، ایستگاه، پست، نقطه، منبع، محل، منطقه، عرصه، محل، بسیاری.سایش مترادف : پوشیدن دور، مالش، اصطکاک، تراشیدن، خارش، سایش، chapping.زبری، excoriation، خراش، خراش، ساییدگی اختتامیه جشنواره صنعت...ساینده مترادف : تحریک کننده مزاحم، تند و زننده، برش، ناخوشایند مضر، هیدروکسید سدیم، مخرب, تیز, جويدن, سوزان, گریتینگ.سایه مترادف : مبهم کم مبهم، مبهم، ابری، beclouded، befogged، نا معلوم، گرگ و میش، پگاه رو، معلوم، تاری، تیره، ابکی، گل الود، مات،...سایه دار مترادف : ، condescending مغرور متکبر خود خواهی، مغرور، بلند، toplofty، highhanded، imperious، inconsiderate، تحقیر آمیز، insolent.ساییدن مترادف : له، خرد، comminute، تخریب، متمرکزسازی، تبدیل، پوند، گرانول، گوشت چرخ کرده، شکستن، نابود کردن، شکستن، پایمال،...ساییده شدن مترادف : خوردن، مصرف، نه برای خوردن، لباس، gnaw، abrade، خرد.ساییدگی مترادف : تحریک آزار, آزار, irk, تشدید exasperate، گزنه، gall، عذاب، کورمالی.abrade ملتهب excoriate, خراش, خراش, مالش دادن، fray.تضعیف...سباسه مترادف : چرب.سبب مترادف : دقت، دقت، صحت، کمال، وفاداری، faultlessness، دقت.سبد مترادف : creel, لول, مانع, ترکه یا چوب کوتاه، wickerwork، bassinet، عقب نشینی, dosser, pun خالص.سبد خرید مترادف : واگن کامیون، بارو dray، pushcart، tumbrel، خودرو، صلاحدید شخصی، جداجدا سفارش داده شده، بررسی خالی، مهار آزاد، دست...سبز مترادف : رنگ پریده, وان, بیمار, ناسالم, زنی،.مرغزار unseasoned ماهر، بی تجربه، خام، پخته، دل، اتوپيست،، نارس، نابالغ.چمن, sward,...سبزها مترادف : سرکوب خاموش له، سرکوب، سرکوب، غلبه بر، غالب شدن، قرار، فرو نشاندن، تسخیر، نشاندن، smother، محدود کردن، قرار...سبزِ مترادف : تورم موج موج، افزایش، تشديد، ظهور، راش، سیل، سیل، بزرگنمایی، اوج، تقویت، گسترش، تقویت.