فهرست اسامی همه مترادف


  • سوا مترادف: احساساتی.
  • سواد مترادف: ساده لوح، numskull، استدلال، بی سواد، احمق و dolt و dullard و تازه کار، گرینهرن،.، تحصیل schooled نوشته دار، محيط كشت، اطلاع...
  • سوار مترادف: سفر حرکت، برو، پیشرفت، کرایه گذشتن از، درایو، تور، سفر، کروز، سرعت، راندگی، نژاد.مکمل های غذایی.درایو چرخش،...
  • سوار شو مترادف: هیئت مدیره مجموعه ای بادبان کشتی.شروع سرمایه گذاری، متعهد، راه اندازی، موسسه را وارد کنید، آغاز، تعامل، فرض،...
  • سوارکار اسب دوانی شدن مترادف: طرح طرح مانور، تله، دور زدن، تلقین کردن، ingratiate، فتنه، مهندس، حرکت.تقلب فوت و فن، دستکاری، گمراه، فریب ساده...
  • سوال مترادف: شک عدم قطعیت، misgiving، اختلاف، اختلاف مشاجره، سردرگمی، qualm.پرس و جو استعلام، interrogatory، وانمود کن مشکل، معاینه،...
  • سوانک مترادف: stylishness, شیک, مد، سبک، smartness، ظرافت، بن تن، کلاس، داغ، dressiness، nattiness، dapperness.خود فروشی showiness، صفحه نمایش، gaudiness...
  • سوت مترادف: trill لوله siffle، skirl، تویدی، صدای خیلی زیر، آواز خواندن، صدای جیر جیر، توییتر، آه، screech، جیغ، گزارش، صدای صفیر.
  • سوخت مترادف: تغذیه, غذا, ان, روزی مقررات جیره تامین یارانه تحریک تحریک محرک انگیزه انرژی تشویق، الهام بخش.آتش روشن شدن نور،...
  • سوخته مترادف: سوختن, کوره،, سیاه شدن, ا.ا، خشکیده، سوخته، به دست آمده, incinerated.
  • سود مترادف: سود به دست آوردن فایده، پیشبرد، درو، خدمت، کمک، کمک، بهبود، پاداش، ترویج، کمک.کمک خدمت کمک، بهبود، بهتر، succor،...
  • سودآور مترادف: سودآور پاداشی در پربار، پر منفعت، moneymaking، مفید، تولیدی، غنی، چربی.سودمند سودآور پر منفعت، مفید، ارزشمند،...
  • سودا مترادف: غم غمگین، دلگیر کم روحیه، نوميد، ناراضی، مايوس، منکوب، افسرده، mirthless، بدبختی، خلق، آبی.افسردگی افسردگی دل...
  • سودمند مترادف: گسترده جامع، گسترده، گسترده فراگیر، out-and-out، blanket، اتوبوس، بسیار دقیق، جامع، افراطی، تندرو.مفید سودمند، مفید،...
  • سوراخ مترادف: معضل وضع ترجمه­ناپذيري، تعمیر، imbroglio، ترشی، قراضه، باتلاق، جام جم.جلوگیری از تورم کردن حقیقت اگاه کردن،...
  • سوراخ شدن مترادف: سوراخ.
  • سوزان مترادف: ، سایش تحریک کننده مضطرب، دشوارترین مزاحم, مزاحم, تشدید، exasperating، ناراحت، اندوهناک، مش، مجبور، nettlesome.
  • سوزاندن مترادف: مشتعل، نور، آتش، آتش به آتش کشیدند، لمس، روشن شدن، enkindle.incinerate به خاکستر کاهش می دهد، برو تا در دود، مصرف،...
  • سوزش مترادف: آفت کسی را دست انداختن، مزاحم، heckler خار، زنبور، محرک، goad، خار، زحمت، عذاب، محاکمه، مته، درد، عفونت،...
  • سوزن مترادف: اگار goad، تحریک بر انگیختن، کسی را دست انداختن، طعمه، گورکن، آزار و اذیت، هکتور، طعنه زدن، jeer، چالش.
  • سوسو زدن مترادف: روشنایی ضعیف تابیدن درخشش درخشش، فلش، تلالو، ری، پرتو، درخشش، زرق و برق، سوسو، جرقه، خط.فلش، تلالو، روشنایی...
  • سوغات مترادف: نمیفهمد، یاد عتیقه، حافظه، یادآوری، اسکار، یادگاری، نشانه، جایزه، آرم، نماد.
  • سوف مترادف: غوغا برتری، ارتفاع، ارتفاع، افزایش ارتفاع، افتخاری، aerie.جای شب بسر بردن حل و فصل، نشستن squat، استراحت، حل و فصل...
  • سوفسطائی گری مترادف: مغالطه است.
  • سوق دادن مترادف: فشار درایو، حرکت، خواهیم بود، بی درنگ، فعال، ایجاد انگیزه، راه اندازی، شروع، محوری، پرتاب، ارسال، فشار با...
  • سولفات مترادف: طعنه.
  • سوهان مترادف: رنده.
  • سوپر مترادف: فوق العاده فوق العاده بی نظیر، بسیار عالی, بزرگ, بی همتا, بی همتا, برتر, نخست، جایزه، بی نظیر، unexcelled،...
  • سوکت مترادف: سوراخ محفظه حفره، زنگ تفریح، توخالی، جیبی، گودال، جام، آنتروم.
  • سوگند مترادف: توهین به مقدسات، ناسزا، نفرین، imprecation، swearword، expletive، malediction.ورد، وعده، تعهد، نذر، رسوب، استشهاد، تاکید،...
  • سوگند تئوريک مترادف: تایید می کنند.
  • سوگوار مترادف: بیوه, یتیم, در عزاداری غم زده، desolate نامقولنج, anguished, brokenhearted, heavyhearted.
  • سوگواری مترادف: سرند غم و اندوه و زاری، گریه، گریه، مشتاق، sob، ناله، گریستن،، رنج می برند، elegize.
  • سوی تباهی مترادف: جهنم هادس، عالم اموات، دوزخ، مغاک گودال، دوزخ.، تخریب، خرابی ویران کردن از دست دادن تاخت و تاز wrack و تباهی،...
  • سياسى مترادف: سیاستمدار.
  •