فهرست اسامی همه مترادف


  • سیل مترادف: سیل آبگیری تورنت، رگبار.سیل سرریز ریز آبگیری نشت آبشار فوران superfluity، redundance، بیش از حد، جریان سیل فوران تورنت,...
  • سیل زده مترادف: سیل deluge سرریز، قورت دادن، پایمال کردن، خیس.
  • سیم پیچ مترادف: مارپیچ، چرخاندن، مارپیچ، کج، منحنی، sinuous، نوشتن، خم شدن، چرخش، غیر مستقیم، سیم پیچ، reeling.
  • سیمان مترادف: کینه جویی, دشمن, دماغ bête، دشمن، bugbear، معضل, دیرین، شیطان.مهر و موم تقویت جوش، اتصال، فیوز، تعمیر، تحکیم،...
  • سیمن مترادف: ملوان.
  • سینما مترادف: تصاویر متحرک فیلم، تصاویر متحرک، فیلم، فیلم های فیلمسازی، فیلمسازی، صفحه نمایش، فيلمبرداري، طرفداران.بیا...
  • سینی مترادف: salver سرور، کانتینر، دارنده نهنج، ذخیره، پلاتر، خندق کن، پیشخدمت.
  • سیگنال مترادف: قابل توجه، برجسته، فوق العاده، برجسته، برجسته، قابل توجه، اولین گروه، قابل توجه، آشکار، برجسته،...
  • شات مترادف: خسته, خراب, شسته، سجده، بی فایده، effete, enervated, vitiated, etiolated.رنگ تغییر ورسيکالر رنگین کمانی, شیری, moiré, shimmery.انفجار...
  • شات بزرگ مترادف: چرخ، برنج کلاه vip، کسی پرسوناژ نام شخص مهم و برجسته، تفنگ بزرگ، سنگین وزن، بزرگ، wheeler-dealer.
  • شاتل مترادف: متناوب, wigwag, نوسان, seesaw, طبقه.
  • شاخ در مترادف: بارج ته قنداق تفنگ تصادف، تجاوز، interlope، مزاحم شدن، قطع، تجاوز، تجاوز، تلقین کردن خود، gatecrash.
  • شاخ و برگ مترادف: برگ، verdure، leafage، سبز.
  • شاخص مترادف: تجلی نشانه راهنمای، نشانه، علامت، نشانه، ثبت نام.گر راهنمای شاخص، indicant، مدیر، علامت، نشانه، ردیاب.راهنمای...
  • شاخی مترادف: مبتذل پیش پا افتاده hackneyed، دل، مربع، محافظه کار، مبتذل، عادی، احساساتی maudlin عادی، کليشه اى.
  • شاد مترادف: elated گی شاد، خوشحال، نشاط آور، شناور، سعادتمند، فراوان، خوشحالم، مسیح،، نشئه، شاد، شاد، شاد، blithe، شاد،...
  • شاد و خرم مترادف: شهر پر جنب و جوش سرزنده و شوخ، frolicsome، فنری، انیمیشن، زیرک، دارای سرور و نشاط، با هوش، جلف، مبارک،، prankish،...
  • شاداب مترادف: سودآور و سودآور، moneymaking، غنی، پاداشی در، مولد است.فوران کننده، درخشان، مشتاق، هیجان زده، داریوش، exhilarated،...
  • شادمانی مترادف: خوش بینانه است.شور و هیجان.نشاط.
  • شادی مترادف: exult شادی کردن، لذت، gladden jubilate، جشن، کلاغ، شکوه, حمام افتاب گرفتن، exhilarate، elate، حمل و نقل، روشن.درمان, لذت, لذت،...
  • شادی بخش مترادف: باد می وزد gusty پر باد windblown، سریع، تازه، روح drafty استخر و وسایل بادی squally, طوفانی.جلف بی خیال، گاه به گاه رسمی،...
  • شادی کردن مترادف: لذت لذت بردن از حمام افتاب گرفتن، luxuriate، شادی، رغبت، غلتیدن، شلپ شلپ کردن، دوست داشتن، عشق، رشد در، خیره نگاه...
  • شار مترادف: جریان تغییر جریان, جریان, حرکت, عبور, جزر و مد، تنوع، نوسان، بی ثباتی، ناآرامی، تغییر، inconstancy، انتقال.
  • شارب مترادف: bristle، مو، vibrissa، seta، setula، تبادل نظر، striga، arista.
  • شاربن علامتی مترادف: کلاه بردار.
  • شارلاتان مترادف: قات فریب دادن، تقلب، mountebank، جعلی شیاد، تقلب، اعتماد به نفس مرد, گناهكارى، فریبا فریب دهنده، کلاه بردار، منافق.
  • شاعر مترادف: versifier شاعر و آوازخوان, خوانندگی, troubadour برنده جایزه، sonneteer، rhymer، rhymester، poetaster.
  • شاعرانه مترادف: bardic, شاعرانه, metrical, rhyming.خلاق و دارای قوه تصور زیاد و زیبایی، الهام، رمانتیک، خیالی، dreaming، رویایی.عاشقانه.
  • شال مترادف: به سرقت برده neckpiece صدا خفه کن, باند, bandanna, کراوات، cravat، شال، babushka، mantilla، tippet، تسلی دهنده.
  • شالوده مترادف: تخت پایین زیربنای، محمل، پایین سنگ، نادر.بنیاد و اساس و مبانی و اصول، ریشه شروع نقطه، دلایل الفبای و ملزومات و...
  • شام مترادف: جشن, ضیافت, گسترش, جشن, regalement, فوران چاه.
  • شام خوردن مترادف: خوردن، مصرف، شریک شدن، کا، خوراک، کرایه، هیئت مدیره، سقوط به شکستن نان، طعم، gourmandize، جشن، ضیافت.
  • شامل مترادف: تاثیر مستلزم شامل، عشاق، شامل، شامل، آغوش، تعداد در، اتصال، تعامل، تشکیل شده، ترکیب.شامل شامل، شامل است،...
  • شامل مجموعهای گسترده مترادف: طبقه بندی، تجمع، کامپوزیت، congeries، conglomerate، جمعی، تکان تکان خوردن، چیز درهم و برهم عطر گل زد و خورد با توجه،...
  • شانس مترادف: فرصت, مناسبت, باز, محدوده, آزادی.تصادفی تصادفی پیش بینی نشده گاه به گاه, گذشته, اتفاقی.شانس ثروت زیادی حادثه...
  •