فهرست اسامی همه مترادف


  • شخص مترادف: ادم خودساز و جلف شیک، شیک دن بیو brummell، ورزش، تورم، clotheshorse.
  • شخص بزرگ مترادف: قابل توجه, کسی, نام, ارزش, vip, شیر گونه ی شات بزرگ چرخ بزرگ، برنج.
  • شخص ساده و معصوم مترادف: عزیزم.
  • شخص غیر روحانی مترادف: خارجی, nonprofessional, آماتور, ذخیره کردن شخص laic.
  • شخص فعال و زرنگ مترادف: کلاهبردار, زندگی سیم، doer, اپراتور, فعال, دینامو, بیش از حد مشتاق.
  • شخص وابسته مترادف: تابع.
  • شخص یا جانور سوگلی مترادف: ادم پست و حقیر مرید myrmidon، وابسته، hanger-on، flunky، اپراتور، مورد علاقه، انگل، مرد بله، پولیش اپل.
  • شخصی مترادف: بدن فیزیکی، جسمانی، جسمانی، رفتاري، نفسانی، مواد خارجی، بیرونی.خصوصی فردی صمیمی، خود، مستراح، خاص، ویژه،...
  • شخصیت مترادف: شکل علامت، نشانه، صفر نشان, نشان, نامه، آرم.شهرت، وضعیت، پست، اعتبار، یکپارچگی، موقعیت، ایستاده.افسون جذابیت...
  • شخم زدن مترادف: تا کشت، آماده سازی، furrow، کلوخ شکن کج بیل، حفاری، کار، مزرعه، شیار، gouge، نمره.
  • شد مترادف: تحریک برانگیختن، تحریک، خواستار، rouse بنويسيم،، خار، غلبه، مطبوعات، پندشان، هم بزنید تا، تحریک، تخم مرغ، abet،...
  • شدت مترادف: شدت, شدت, stringently, حدود, unsparingly, sternly, ظالمانه, خستگی ناپذیر.مساعد، خوب، گرمی، سودمندانه، شوق و ذوق، approvingly،...
  • شدن مترادف: طبقه بندی.
  • شدند مترادف: جذب همگرا، تمایل نسبت به حرکت به سوی، شیب، رویکرد، در صفحه اصلی، صفر در، فرود، فرو رفتن، سقوط.
  • شدنیوزیلند مترادف: پرچم افتادگی شکست، تایر، محو، کاهش، پژمرده، sicken.رنج می برند، despond brood سرند، غم و اندوه، کاج.طولانی، آرزوی، آه،...
  • شده مترادف: بی حرمتی desecrate، توهین، disdain، بی احترامی رسوايى، outrage، blaspheme، رد، مسخره، استهزاء، revile، اى، maltreat، گردنه،...
  • شدید مترادف: محدودیت، اندام، ارتفاع، اوج، عمق، اوج، حداکثر، اوج، نهایی است.قطع پایان، خاتمه بس, حل, شکسته شدن، تعلیق، رها،...
  • شر مترادف: از بین بردن حذف برطرف کردن، اخراج، پراکنده، خالی کردن، رد، پاکسازی، نابودی، علف هرز، لرزش، پرتاب، انجام دور...
  • شر، مترادف: سعادتمند سوگند، elated، شاد، پر برکت آسمانی، خوشحال، نشئه، فوق العاده، با شکوه، الهی، rapturous.
  • شرارت مترادف: گناه، شرارت، گناه، بد، evildoing، اشتباه، خطا معاون viciousness، گناه رسوایی جرم جنایتکاری گناه، بی قانونی است.جرم و...
  • شرايط حاضر غيرممکن خواند مترادف: غیر عملی.
  • شرایط مترادف: ایستاده, موقعیت, وضعیت وضعیت ایستگاه درآمد, سبک زندگی, پایین آوردن, منابع مالی زیادی املاک منابع، محل.، وقوع...
  • شربت مترادف: رنگ.
  • شربتی مترادف: احساساتی.
  • شرجی مترادف: ، تنگ سرکوبگر مرطوب نزدیک اختناق، محافظه کار، حال، چسبنده، گرم، مرطوب، سوزان، دامداری، گرمسیری، سوختن،...
  • شرح مترادف: حساب، گزارش، بیانیه، بازگویی تجسم، تصویر، خصوصیات، رسمی، رسیتال، توضیح، طرح، تصویر سازی، تصویر، آمدن،،...
  • شرح کوتاه مترادف: طرح مشخصات حکایت، خصوصیات، بریدن از زندگی، مطالعه، داستان، کلمه عکس، تصویر، تجسم، طرح تصویر بند انگشتی.
  • شرط مترادف: ارائه.شروط سهام، تعهد، قمار، خطر ابتلا به حدس و گمان، پول، وضع خطر.شروط قمار، شانس، خطر، غوطه حدس و گمان،...
  • شرط ضمن عقد مترادف: مشخصات ارائه، مورد نیاز، نظر، محدودیت، شرط، شرط، مدت، مقاله، بند.
  • شرق مترادف: تنظیم وفق دهند، تراز، اشنا acculturate، آشتی، acclimate، acclimatize، مناسب، مطابقت داشته باشد، جای، جهت یابی کنید.
  • شرم مترادف: شرمسار discomfit گیرند، chagrin، تحقیر، mortify، فروتن، abash، ناراحت، خسته، بنويسيم،.ادبیاتی رسوايى تنزل، derogate، لام، sully،...
  • شرم آور مترادف: اظهار, افتضاح امیز، بدنام و بیشرمی, فرومایه, به مفتضح، پایه، نفرت، زیرآبی رفتن، اسفناک ناپسندیده، نفرت انگیز،...
  • شرم اور مترادف: اظهار.
  • شرمنده مترادف: خجالت mortified abashed، تحقیر، chagrined، shamed، کردن، گوسفندوار، فروتن، پشيمان، پوزش می طلبیم، disgraced، فروتنی،، putdown.
  • شروط مترادف: شرط خطر قمار، شانس، شرط بندی.شرط، قمار، سهام، گمان، خطر، را در حال پرواز، غوطه، شانس، ذخیره، برای خطر بازی.
  •