فهرست اسامی همه مترادف


  • صدای تند و تیز مترادف: جیغ زدن.جیغ زدن.پرحرفی.پرحرفی.دهان.
  • صدای جرنگ جرنگ مترادف: tinkle جلنگ، حلقه، chink غرب، نوزادان، tintinnabulation.tinkle, clink, حلقه, chink, سوزش, سنج, jangle.
  • صدای شرشر مترادف: حرکت کردن.
  • صدای لولای روغن نخورده مترادف: جیر جیر چوب ساب، خرد کردن، رنده، screech شن، خراش، stridulate، خراش.جیر جیر رنده قراضه، سخت کار کردن، سوهان، stridulation...
  • صدای هیس حرکت کردن مترادف: صدای تیز و تند.
  • صدای هیس کردن مترادف: hiss frizzle سرخ، fizzle، ببیند، با خشم ادا کردن، splutter، تف.
  • صدای پا مترادف: خرد drudge toil، کار، عرق، moil، گراب، شخم، پلاگین.trudge تقلا tramp، چوب، بازحمت حرکت کردن، سرعت، کشیدن، مارس، پایکوبی،...
  • صدای یورتمه رفتن اسب مترادف: lope، تنه زدن، قنتر، عجله، gallop، اجرا، گریز، عجله، شلوغی، رفتن، حرکت می، hie، حرکت، سرعت، نیزه، تسریع، با حداکثر...
  • صدر مترادف: اول نرخ.
  • صدرى مترادف: جدید.
  • صدقه مترادف: موسسه خیریه اهدا هدیه، نیکو، دل، جزوه، ارائه، کمک، سهم، کمک، امداد.
  • صدمه دیده است مترادف: توهین توهین، اشتباه، سوء استفاده، ill-treat، رنجانید، علی رغم، از بین بردن، پریشانی، طاعون، victimize.زخم درد، کبودی،...
  • صدها دانش آموز مترادف: ، تحریک هیجان انگیز حرکت تکان دهنده، هیجان انگیز، نفس، الکتریکی، آبکاری، تحریک آمیز، تحریک، agitating،...
  • صدور مترادف: اعلامیه اعلام pronunciamento، بیانیه، ukase، حکم، تصمیم، قضاوت، اعلام، فرمان، فرمان، دیکته، دستور، اطلاع.ظاهر.
  • صراحت مترادف: صداقت، forthrightness، outspokenness، bluntness، brusqueness، انتظاری، صداقت، صداقت، باز بودن.دقیقا، دقیقا، قطعا، جمله­ای, شدت,...
  • صراحت در امور مترادف: وضوح.
  • صرف مترادف: خسته, فرسوده, fagged کردن, خسته, در, انجام, enervated, ناتوان, wearied, ضرب, bushed, زدم weary.استخدام، اعمال, اختصاص, استفاده, قرار...
  • صرف بشه مترادف: صرف خرج کردن، پرداخت، را، پوسته چنگال، استفاده از، اگزوز، مصرف، پاشیدن.
  • صرفه جو مترادف: آسمانی الهی الهام گرفته، felicitous، خوش، خوشحال، خور، موقع، خوش، heaven-sent، معجزه، غیر منتظره و با شکوه، فوق العاده،...
  • صرفه جویی مترادف: صرفه جویی در حفظ، محافظت از حفظ، حفظ، رعایت، نگه داشتن، حفظ یدکی شوهر پرستار، گروه ترکان و مغولان.صرفه اقتصاد...
  • صریح مترادف: دقیق طبقه مجزا، معين، بیان، روشن، دقیق، پرده، فرانک، آشکار، اظهار داشت، ثبت اختراع ساده باز صریح، بلانت،.سر...
  • صعود مترادف: موفق پیشبرد، پیشرفت، آرزوی دستیابی، افزایش، جلو افتادن، پیشرفت شکوفا، اکسل، رقابت، آن را.بوجود می آیند صعود...
  • صعود سریع مترادف: ، فلش سریع ناگهانی، درخشان، دیدنی، قابل توجه زودگذر، evanescent، مختصر، cometic.
  • صعودی مترادف: اعتماد به نفس.
  • صف مترادف: خط فایل کمربند، رشته، ردیف، زنجیره ای، قطار، دنباله، سری، ردیف.آرایه.
  • صفايي، مترادف: قابل توجهی مواد ملموس، جامد، لمس، فیزیکی، جسمی، حیوانات، واقعی، مندرج است.سرجوخه.
  • صفت مترادف: ویژگی های کیفیت، مشخصه ویژه خویی، خصوصیات، ویژگی، ویژگی، کنار گذاشتن، تناقض گویی، شیوه گرایی، انگ، علامت،...
  • صفحه مترادف: metallize، electroplate، کت، لمینت، فول، آنادایز، فویل.پوشش محصور، صفحه نمایش، سپر، sheathe دیوار، حصار.ظرف، کشتی، پلاتر،...
  • صفحه اصلی مترادف: مجرا، هادی، کابل، خط، سیم، لوله، لوله، کانال، داکت، تخلیه، فاضلاب.اقامت، مسکونی، اقامت، خانه، محل،...
  • صفحه نمایش مترادف: سپر پنهان کردن، پنهان کردن، کفن، محافظت از پناه، پوشش.سپر مانع، پارتیشن، دیوار پرچین، پوشش، گارد، حصار،...
  • صفر مترادف: هیچ کس، هیچ چیز، بی اعتباری ساختگی منفجر نشده، حد وسط.قرآن صفر 0.هیچ چیز، تهی، naught صفر، صفر نفى بطلان زیپ تخم...
  • صفر در مترادف: تمرکز تمرکز، با دقت اشاره کردن همگرا، بسته شدن، هدف، مرکز، در هدف، به نقطه ای آمده، ناخن بر روی سر رسید.
  • صفرا مترادف: خشم peevishness کینه،، تلخی، طحال، crankiness، petulance، خشم، آن زمان nastiness،, طنز بد، churlishness، تحریک پذیری، irascibility...
  • صفری مترادف: سفر.
  • صلاحیت مترادف: صلاحیت قابلیت مناسب، واجد شرایط، استعداد، انطباق، تناسب اندام.لازم desideratum اموال، مهارت، استعداد، هدیه،...
  •