فهرست اسامی همه مترادف


  • طلبانه مترادف: imitative حقایق، unimaginative emulative, ادبی, مشتق.بردگان تیترهای دفتردارها، تسلیم، متملق، fawning، خفیف، cringing، sycophantic.
  • طلسم مترادف: محاصره تقلا شیوع، تشنج، حمله، بادوام تشنج، حادثه، قسمت، سکته مغزی، اسپاسم مناسب.سحر bewitchment thralldom، شیفتگی،...
  • طلسم شده مترادف: شیفته مسحور مجذوب، جز، entranced، غلبه، مفتون، هیپنوتیزم، transfixed، هیپنوتیزم، مغناطیسی، غلبه بر، خیره شدن، شاهد،...
  • طلوع آفتاب مترادف: سحر sunup سپيده دم، نور روز، سپیده، dayspring، استراحت از روز و گرگ و میش و شرق و cockcrow، شفق.
  • طلیعه مترادف: همراه اسکورت انجام squire، نشان می دهد، راهنمای، سرب، مستقیم، ورود کاروان نظامی، مارشال.راهنمای اپراتور,...
  • طمع مترادف: میل شهوت حسادت، طولانی، آرزو، آرزوی، فانتزی، begrudge، آرزوی، hanker، طلب، تشنگی، بحد افراط مشروب نوشیدن، گرسنگی.
  • طناب مترادف: طناب، کابل، رشته، خط، hawser، سیم، رشته، cordage، کار طناب، تقلب، مقابله با.
  • طناب دار مترادف: حلقه خلیج پالهنگ، کمند, کمند, riata, کمند، گره بازیجلاد است.
  • طناب قرقره رانندگی مترادف: جمع آوری.
  • طنز مترادف: شوخ طبعی، کمدی، comicality.کمدین دلقک، گفتگوهای اهود اولمرت funnyman، شوخ طبعی، zany، شوخ، بذله گو، buffoon، کالسکه.مسخره،...
  • طنین مترادف: نتیجه اثر بعدی، واکنش، پس نتیجه، عاقبت.يک echoing، اکو، رزونانس، reecho، بازتاب.
  • طنین انداز مترادف: resound.
  • طور مساوی مترادف: نسبتا.
  • طور مشترک مترادف: unitedly، با هم، conjointly، در رابطه، متقابل، جمعی.
  • طوطی مترادف: میمون میمون صفتی کپی، تقلید، تقلید، تکرار، اکو، آینه، منعکس کننده، شبیه سازی، قرض.
  • طوفان مترادف: حمله، حمله به اتهام حمله، اعتصاب، وضع محاصره به, حمله, عجله, besiege, سلب.خشم بخار، بیهوده گویی، داد و بیداد، fulminate...
  • طوفانی مترادف: خشونت, خشن, disturbril, آشفته,، گرم پرشور مفرط، دیوانه وار، وحشی آتشین، مواد منفجره، آتشفشانی، پر سر و صدا.irm آشفته،...
  • طول مترادف: گسترش فاصله، میزان رسیدن، خطی، قطب نما، قدر.بخش بخش قطعه, واحد, بخش, دهانه، اندازه گیری.مدت زمان تداوم، مدت...
  • طولانی مترادف: فراوان, متعدد, متعدد, فراوان, کامل, فراوان, فراوان است.آرزوی طمع طلب، میل، hanker، کاج، آرزو، گرسنگی، خواهید...
  • طویل مترادف: lengthened، کشیده کردن، بلند و باریک, کشیده, ضعیف شده، تمدید، متسع، آن طولانی است.
  • طیف مترادف: محدوده گسترش باند دنباله، محدوده، طبقه بندی، انواع، وسعت، قطب نما، رفت و برگشت، تنوع.برابر.
  • طیفی مترادف: شبح مانند سایه وار، wraithlike، وهم آور، رنگ پریده، phantasmal، حکمي،، illusionary، insubstantial، مافوق طبیعی، غیر طبیعی، عجیب.
  • طیور مترادف: مقررات.
  • ظالم مترادف: بی رحم pitiless، unmerciful، unpitying، بی عاطفه بی امان، unfeeling، سخت، سنگدلانه، سرد، بی رحمانه، وحشیانه، وحشی، مشتمل...
  • ظالمانه مترادف: فجيع هیولا، شیطانی، شیطانی، زیرآبی رفتن باطل، غیرانسانی، غیر انسانی، متعصب، مطرود، وحشیانه, وحشی, بی...
  • ظاهر مترادف: بیرونی نما نگاه، تصویر، قیافه، رفتار، دست، هوا، تحمل، فرم، صورت ظاهر، جنبه.ظهور تحقق تظاهر، قرار گرفتن در...
  • ظاهرا مترادف: ظاهرا، ظاهرا، purportedly، گفته، ساختاری آشکارا، professedly، احتمالا، presumptively، presumedly.
  • ظاهری مترادف: شفافی را منتقل می­کند, سطح, سطح, محاسبه feigned ساختگی فرض طراحی شده، قرار احتمالي، skin-deep، فریبنده، گمراه، حیله...
  • ظرافت مترادف: پالایش کرامت توانگری، غنا، طعم، سبک، تمایز، propriety، تقارن، ظرافت، ادب، gentility، courtliness، لهستانی، کلاس.حساسیت...
  • ظرف مترادف: کشتی کاسه سلولی، ظرف، ظروف، کارد و چنگال، بشقاب، بشقاب، پلاتر، خمره، tureen.
  • ظرفیت مترادف: دوره اندازه قدر، قطب نما، دامنه، محدوده، وسعت، کالیبر.بخش سهم، بخش، سهم، کمک هزینه جیره، نسبت، درصد، apportionment،...
  • ظروف مترادف: کشتی ابزار پیاده سازی، ابزار، سلولی، ظرف، دارنده، دستگاه، دستگاه، ابزار.
  • ظروف از مواد زائد مترادف: زباله امتناع، زباله، زباله، leavings زباله، سرباره، ناخواسته، ordure، تفاله، dregs، زمینه، scurf.
  • ظروف سرباز یا مسافر مترادف: میکشید تا.bungle, botch, درهم و برهم کردن، لکه دار کردن، پیچ، شکست, flunk, louse.معضل ترجمه­ناپذيري مخمصه، مخمصه، مشکل،...
  • ظریف مترادف: دقیق ظریف خوب، حساس، زیبا، ظریف، نفیس، تصفیه شده، کشت، پیچیده و استادانه, ماهرانه, به دقیق.تصفیه با وقار...
  •