فهرست اسامی همه مترادف
انکار مترادف : امتناع رد disallowance، طولانی، میل، خودداری، منع، نه، نفی و حق وتو و مخالفت و انزجار، ممنوعیت، پایین پیش فرض.تناقض...انکار حقانیت مترادف : اعتبار.انکارناپذير مترادف : غیر قابل انکار است.انگ مترادف : لکه دار کردن بلات نقطه، لکه دار کردن، لکه، علامت، نام تجاری، smirch، گیرند، ادبیاتی، رسوايى، نخواهم، نقص، شرم.انگشت مترادف : سپاه نیروهای نظامی، ستون، نیروی گروه، بدن، گوه، تشکیل، کدر، ارتش انبوه.اشاره تعیین، نشان می دهد، شناسایی...انگل مترادف : freeloader scrounger sponger hanger-on هواپیماهای بدون سرنشین، وابسته به زالو و bloodsucker و cadger و deadbeat، moocher.انگلی مترادف : freeloading sponging مبلغين leechlike، وابسته، bloodsucking، cadging، mooching.انگيزه مترادف : انگیزه.انگیزد مترادف : احضار، تماس، سیگنال، حرکت، حرکت، دعوت، بپرسید پیشنهاد فرماندهی اشاره، موج، پرچم، تگرگ.انگیزه مترادف : دلیل علت, انگیزه, انگیزه تحریک، محرک، خار، منطق، زمینه، هدف، انگیزه، هدف.محرک حرکت ضربه، خار، انگیزه، مصرانه...انیمیشن مترادف : روح.انیگما مترادف : ریدل, راز, مشکل, معمای، پازل.اهانت مترادف : impertinence بی احترامی آزاري،، تحقیر، تکبر، haughtiness، فرض، surliness، presumptuousness، impudence، discourtesy، گونه، effrontery، temerity، صفرا،...اهدای مترادف : دادن اعطای ارائه و خیریه و بشردوستانه و امداد، munificence، ارائه، نیکو اشتراک largess سهم، هدیه، حاضر، اعطای جایزه،...اهرم مترادف : ماشه فیوز سوئیچ, دکمه, گوه, فشار دکمه، ابزار، ابزار.دیلم, کلاغ, کنجکاوی, جیمی, handspike.جلو نفوذ وزن، نفوذ، قدرت،...اهسته تکان دادن مترادف : حرکت تند و سریع jig، حرکت یا کشش ناگهانی، جنباندن تکان، طفره زدن، shimmy، لرزش، بنويسيم،، باب، هل دادن، تلنگر.حرکت...اهل مترادف : frolicsome سرزنده، شاد و خرم سپاه رستگاری،، kittenish، sportive، gamesome، جلف، با نشاط.طنز شوخی قوس فروتن، jocular، پرچم، شاد و...اهل بیت مترادف : اقامت مستاجر نشین، آپا٫، denizen، ساکن، indweller، habitant.اهلی مترادف : مطیع آرام لشکر، تسلیم، کنترل، مطیع، کنترل، حوصله، سازگار، مایل، سازگار.domesticate آموزش شکستن در، نظم و انضباط،...اهمال مترادف : گاه به گاه, بی تفاوت، blasé، بزرگترها dispassionate جدا، خنک، بی علاقه، lackadaisical، devil-may-care، insouciant، بی خیال، apathetic،...اهمیت مترادف : اهمیت وزن لحظه، واردات، نگرانی، پیامد، جدیت، استرس، تاکید.مفاهيم.مهم سنگین، جدی، تبعی، قبر قابل توجهی، قاطع،...اهک مرده مترادف : پوشش، تذهیب، استتار، glossing بیش از extenuation exoneration توجیه dissimulation بهانه ای، کار برف.براق سرپوش تبرئه، exculpate، palliate،...اواخر مترادف : الحسین behindhand آهسته، عقب، laggard گذشته، به تاخیر افتاد.اخیر پیشرفته مدرن توسعه یافته، بالغ، رمان جدید.، مرده...اواسط مترادف : میدوی.اوایل مترادف : اول, مبارک, موقع, فوری, به جلو، پیشرفته، زودرس، زودرس است.اوباش مترادف : باند, عالم اموات، باند، توطئه, سندیکا, خانواده.جمعیت توده, اراذل و اوباش، مردم بسیاری، riffraff، polloi توده، ازدحام،...اوت مترادف : شکوه بزرگ، تحمیل، محترم، با شکوه والاى، با وقار، با شکوه، برجسته، برجسته، نامی، براورد، نجیب، سنگین، قابل...اوج مترادف : افتخار، جلال شکوه پاداش، جایزه، شهرت، شهرت، تمایز، شناخت، اعتباری، تشویق، تقدیر.قله اوج بالا، اوج، نوک، اوج،...اوجی مترادف : بسیار مهم و حیاتی، قاطع، اوج climacteric، عمده crowning عالی غالب پارامونت حداکثر, ارگاسم.اور مترادف : جست و خیز.اوراق قرضه مترادف : قید، زنجیر، زنجيرها، آهن، زنجیرهای، دستبند، سیل، دستبند.اوراکل مترادف : سیر سیج اقتدار، دانشمند، دانشمند، متفکر، پیامبر (ص)، soothsayer، پیش بینی، کاهن، جادوگر، گورو، ساحره، بینش.اورتور مترادف : پیشنهاد رویکرد، پیشنهاد، پیشنهاد، ارائه پیشنهاد، پیشرفته، پیشنهاد، باز، دعوت، پیشنهاد، توصیه.اوردن مترادف : برای به دست آوردن به دست آوردن دریافت، به دست آوردن، رسیدن، امن، بیا، برنده، خرید، خرید، مناسب، بلند کردن،...اورژانس مترادف : بحران اندام، exigency، مشکل، وضع احتمالی، قراضه، تعمیر، سوراخ، جام جم، ترشی.