فهرست اسامی همه مترادف
آمالگام مترادف: مخلوط ترکیبی ادغام، اتحادیه، بلوک، ادغام، ترکیب، کامپوزیت، مخلوط، فیوژن، ائتلاف، سندیکا.آمد تا با مترادف: پیشنهاد پیشنهاد تولید، در حال حاضر، ایجاد، بوجود امدن، آغاز، حامی، راه اندازی، مطرح، کار، طرح.آمده از طریق مترادف: اندازه گیری تا انجام، جای آن را بکشد، انجام، دیدن از طریق، کلاس را، موفق، زنده ماندن، رسیدگی، مدیریت، آن هک.آمرانه مترادف: ، فرمانده معتبر استادانه قاطعانه، با شکوه، اوت، lordly، imperious، از خود راضی، highhanded، مغرور، خودسرانه، متکبر،...آمرزش مترادف: بخشش عفو تقدیر، exoneration، روزنامه، بهبودی، افراط، رحمت، عفو، exculpation، ترخیص.آمرزنده مترادف: مهربان.آمريکايى مترادف: خشم شدیدم ترسناک، جرم، جنایت، خشونت، غیرانسانی، وحشیگری، ظلم.آمریت مترادف: رفتار، رفتار رفتار شیوه، سبک، تحمل، حمل و نقل، comportment، نگاه، منش، آداب معاشرت.آمفی تئاتر مترادف: عرصه.آمورف مترادف: پسندیدند بيشکل شکل نگرفته، unformed، protoplasmic، تعریف نشده، undelineated، مبهم، نامعلوم، unsettled.آموزش مترادف: راهنمای نظم و انضباط، آموزش، مدرسه، پرورش پرورش، civilize، روشن، مربی، تمرین، ورزش، موعظه، وکیل، قطار،...آموزش و پرورش مترادف: تحصیل، آموزش، آموزش، یادگیری، عبرت، روشنگری، توسعه، نظم و انضباط، مهارت، مهارت, کشت, پرورش, پرورش.آموزشي مترادف: آموزنده, آموزنده, هیوریستیک، edifying مدرسه ای آموزشی، pedagogic.آموزشی مترادف: "آموزنده edifying روشنگر آموزنده، آموزشی، هیوریستیک، تفسیری، محمد؛، باهوشتر و میلتون(١١), آموزشی, به موعظه است."آموزنده مترادف: ، روشنگر آموزنده آموزشی edifying، آشکار، اطلاعاتی، ارتباطی، مشاوره، الهامی، آشکار، اکتشافی.روشنگر و آموزنده و...آمیخته مترادف: میدان, مستقیم غیر مستقیم overcomplicated پیچ وخم دار، مارپیچ, meandering، timewasting گفتمانی طمطراق مورب، digressive.آمیگو مترادف: دوستان.آن مترادف: تاکید بر.جایگزین جابجایی، جایگزین، موفق، جایگزین برای برای عمل، طلسم.پرخاشگری.رقت انگیز است.آدمکش.آن انسان یا حیوان مترادف: حشرات موذی است.آن طولانی مترادف: ، گسترش overextended طولانی مدت، طولانی، کشیده، بی پایان بی پایان, منتشر, درهم و برهم، longwinded، interminable، گسترده است.آناتما مترادف: عمل شنیع دشمن، pariah، دماغ bête تبه، دشمن، زهر، یاغی، بدعت گذار persona غیر grata.لعنت imprecation محکومیت، malediction، لعن،...آنتاگونیست مترادف: دشمن, حریف, دشمن، رقیب، رقیب، دشمن، ضارب, مهاجم, disputant.آنتن مترادف: هوایی, ماست, برج, گوش خرگوش.دادن feelers، زائده, ریشه حساس, palpi, barbels, سبیل.آنتی تز مترادف: مخالف برعکس، antipode، نفى تناقض، معکوس، معکوس، معکوس.آنتی توکسین ها مترادف: پادزهر.آنكه مترادف: مدیر, roomer, مستاجر, مستاجر.آنها مترادف: تجاوز تجاوز، حمله، حمله، یورش تخلف، حمله، نفوذ، تجاوز، صدمه، آسیب، اختلال، دندانه، تصور.آنومالی مترادف: چیز عجیب و غریب, استثنا، ویژگی، معجزه، دمدمی مزاجی, خارج از مرکز، deviate، انحراف، اختلال, تکینگی.اختلال انحراف...آنومی مترادف: اضطراب.آه مترادف: زمزمه.آهسته مترادف: تاخیر بازداشت بگیرد، متوسط، بررسی، مهار، مانع، مانع، تأخیر، ترمز، کاستن، مانع، جلوگیری، دستگیری، مانع.کسل...آهن مترادف: شرکت سخت obdurate، سرکش، قوی، انعطاف ناپذیر، مصمم، استونی، ترسناک، محکم، سفت و سخت.صاف حل و فصل، از بین بردن ساده,...آهنربا مترادف: فریب طلسم، انگیزه، ترفند، وسوسه دب اصغر، بختی، enticer، tempter، temptress، جادو، عفریته، آژیر، seducer، طعمه، دام.آهنگ مترادف: دنباله دار بودن.جانشینی دور، قطار، سری، توالی چرخه، پیشرفت.علامت دنباله، ردیابی، رد پای spoor، فروغ، vestige،...آهنگ؟ مترادف: یکسونگری محدود undiversified، محدود، محدود، undeviating، تنگ، تنگ، مهار، وسواس، unimaginative، مداوم.