فهرست اسامی همه مترادف
آهنگسازی مترادف: کشیدن، کشش, گسترش, طولانی, protract, قرعه کشی.آواتار مترادف: سرباز, جنگنده, مبارزه با مرد مبارز مزدور کماندویی، legionnaire، چریکی، شجاع، کهنه، ستاد.آواز مترادف: ابراز، بند بند، دقیقه، صحبت sonant کلامی، دهان، گفت، زبان آمده, sung, intoned.رسا بیان ارتباطي، clamorous، بلندترین،...آواز قو مترادف: خداحافظی خداحافظی، denouement، آخر au revoir، آخرین hurrah، آخرین بریده بریده نفس کشیدن.آوانگارد مترادف: پیشتاز، پیشگامان، خط مقدم، هر چیز نوک تیز، مدرنيته،، نوآوران.آوای مترادف: نوسان، نوسان بودن، کانکتور، ضرب و شتم، موج.آور، مترادف: neuter، تولید، nonsexual، موقّت،عدّه، جنسيّت، نر و ماده، eunuchoid، parthenogenetic.آورد مترادف: متقاعد القاء، بی درنگ، حرکت، نفوذ در نوسان بودن، شیب، دور، خواهیم، وادار، نیروی، را در مورد علت، را به پاس،...آوريل مترادف: آرام.آویز مترادف: pendent.آویزان مترادف: تاخیر بازداشت گیر، متوقف، چک، مانع، آهسته، بازداشت، برگزار شد، ماند، مهار، معلول.، وسواس دغدغه خالی از سکنه...آيا مى توان مترادف: مجاز مجاز قانونی، حقوقی، قانونی، قابل قبول، sufferable، تحمل، مناسب، اتصالات، رایگان unprohibited، مجاز است.آيش مترادف: استفاده نشده بیکار خفته، غیر فعال، نیز، عقیم، بی اثر است.آيه مترادف: بند strophe، سرود، غير منتظره دانلد stich، versicle، صدای جرنگ جرنگ.شعر, توان, versification, معیارهای, prosody, قافیه, شعر...آپارتاید مترادف: تبعیض نژادی.آپارتمان مترادف: تخت, املاك, سوئیت، دارد٬، حفاری، اتاق، walkup, پد.به احتمال زیاد، مسئول،، موضوع های شیب دار و مستعد، رسیدگی، دفع...آپولو مترادف: آدونیس.آچار مترادف: چرخش غلغله، چرخش پیچ و تاب، pirouette، تبدیل، چرخ، چرخند، gyrate، eddy، بارامی دست زدن.پیچ و تاب و حرکت تند و سریع، کشش،...آژانس مترادف: سازمان دفتر بوروکراسی، استقرار، بهره برداری، کمیسیون، راه اندازی، اداره.قدرت، زور، معنی متوسط، instrumentality،...آژیر مترادف: بختی زن temptress ساحره شبح، sexpot، vamp circe, lorelei.اغوا کننده.آکولاد مترادف: تقویت, تقویت, تقویت، آماده، آماده، حمایت، حفظ، نگه، اقامت، سرپا نگه داشتن، تقویت، متمدن،، ساحل، خرپا، متصل،...آگاه مترادف: مطلع، متبحر، آشنا با تجربه، آموخته نيروهاي، هوشمند، دانا، آگاه، درک، سپاسگزار است.آگاه، آگاه، دانا، درک،...آگاه باشید مترادف: آگاه، آگاه، دانستن، آگاهانه، متوجه apprised، روشن، معقول، متبحر سپاسگزار، عاقلانه به مطلع، لگن، در گوش.آگاهانه مترادف: آگاه و حساس و آگاه, بیدار, هشدار, معقول, زنده, apprehending, perceiving, پاسخگو.، عمدی مصداق بارز اسرافدر، عمدی، مطالعه و...آگاهی مترادف: آگاهی دانش، نگرانی، شناخت حساسیت، احساس، هوش، درک فهم دلهره و احساس و ذهن و انديشه، روان.آگهی مترادف: مراجعه کنید.توجه.آیا؟ مترادف: کندی، خستگی، tedium، اینرسی، بی قراری، الآن،، بی تفاوتی، lassitude، listlessness، افسردگی، بلوز، افسردگی، سودا.آیةالله مترادف: نجیب بالا فکر large-minded, بزرگ, bighearted, خوش تیپ، princely، جوانمرد، بدون خود خواهی، فدا کردن، عاری از نفس پرستی،...آیند مترادف: رویکرد حرکت به سوی، نزدیکی پیش رفتن به تقریبی است.مورد آمده اتفاق می افتد، بوجود می آیند ادامه، تبدیل، ظهور،...آینده مترادف: فردا هم آمده by-and-by در اینده نزدیک, futurity, آخرت, چشم انداز، پیش بینی، سرنوشت، سرنوشت، ناشناخته, آیندگان آمدن...آینده نگر مترادف: ، پیش بینی آینده anticipatory، انتظار می رود، احتمالی آینده، قریب الوقوع، نزدیک، آینده، مقصد، نهایی، انتظار، قریب...آیندگان مترادف: فرزندان، فرزند، فرزندان، کودکان، موضوع، ورثه، پيوندک، تخم ریزی.آینه مترادف: انعکاس، تصویر، کپی، فضاهاي، استاندارد، مدل، نمونه.به دنبال شیشه، شیشه ای، بازتابنده.منعکس کننده اکو...ائتلاف مترادف: اتحاد بلوک، ادغام، فیوژن، اتحادیه فدراسیون، ترکیب، جناح، انجمن، توافق، entente، همکاری، لیگ، ملغمه، تعاونی.اب دزدک مترادف: چشمه جت جریان، روان، اسپری، خارج، ساقه، فواره زدن، نم نم، تخلیه، چلپ چلوپ، دوش.