ترکیب مترادف
ترکیب مترادف اسم فرم
- اتحاد ترکیب پیچیده، مخلوط، ترکیب، لیگ، حزب، جناح، تبادل نظر.
- انجمن کارتل, اتحاد, سندیکای حزب، اعتماد، لیگ، استخر، باند، گروه هم مسلک، توطئه.
- انطباق، انطباق انطباق توافق، انعطاف پذیری، مطابق.
- اپوس, مقاله, ایجاد, کار, قطعهء موسیقی کوتاه.
- ترکیب مخلوط کامپوزیت، پیچیده، ترکیب آمالگام فیوژن گروههای مختلط، ترکیب.
- تنظیم ساخت و ساز سازمان، فرمولاسیون، تشکیل، ساختار، آرایش، قانون اساسی، ماهیت، محتوا.
- ساختار فرم، شکل، شکل، تنظیم پیکربندی، ساخت، توپولوژی، طرح، الگوی.
- شکل، اختراع, ایجاد, سنتز, شکل دادن.
- مخلوط آماده سازی ترکیب، ترکیب، دم، ترکیب، ایجاد، سنتز، مخلوط، عطر گل، زد و خورد، تکان.
- پیوستن به انجمن اتحادیه وحدت، رابطه، اتصال، اتصال، ادغام، ترکیب.
ترکیب مترادف صفت فرم
- متعدد، کنگلومرا منیفولد کامپوزیت، پیچیده، رنگ mingled، متفرقه، پیچیده.
ترکیب مترادف فعل فرم
- ترکیب مخلوط، مخلوط آماده، را تشکیل می دهند، معاشرت، فیوز، آلیاژی، اختراع کردن.
- شامل را در، شامل پوشش، تجسم، مجسم، ترکیب، متحد، تحکیم، مرخصی تقاضای فرجام، ترکیب، مخلوط، مخلوط، ادغام.
- پیوستن متحد، مخلوط، ادغام، هم امیختن commingle، دیپلم، اتصال، لینک، سه شنبه، سنتز.
- پیچیده زیاد، افزایش، تشدید، اضافه کردن به تشدید، بدتر است.