تمیز کردن مترادف
تمیز کردن مترادف صفت فرم
- sportsmanlike عادلانه، evenhanded، عادلانه، فقط عاقلانه، ایستاده، ورزشی, عکسبرداری, راست بی طرفانه باز و راست، مربع.
- unstained بی عیب، شسته و رفته، مرتب، cleanly معصوم، scrubbed، cleansed، خالص، بهداشتی، ضدعفونی، بهداشتي، شسته laundered، غرق.
- خالص بی عیب خالقشان، طاهر، دست نخورده، فضیلت، گناه، پاکدامن.
- کامل کامل کل، کل، منظم است.
تمیز کردن مترادف فعل فرم
- پاک پاک، استحمام، شستشو، پاکسازی اسکراب، launder، deterge، الودگی، sanitize، صیقلی، neaten، مرتب، استریل، ضد عفونی کردن.