حمله مترادف
حمله مترادف اسم فرم
- تاخت و تاز حمله، حمله، تاخت و تاز کردن، تهاجم آنها، irruption، تشنج، عملیات، ضبط.
- تشنج، سکته مغزی، مناسب، طلسم، تقلا، تشنج، اسپاسم، بادوام تشنج.
- توهینی توهین، سوء استفاده، بدگویی، زخم زبان، ناسزا گویی، جرم، declamation، افترا.
- حمله کمین، خشونت، یورش تلاش، mugging، تجاوز به عنف، منحرف، تخلف، خشم.
- حمله، یورش توهین آمیز اتهام تلاش تهاجم پرخاشگری حمله شورشيان، اعتصاب.
حمله مترادف صفت فرم
- incautious بی دقتی بی پروا، شتابزده، غفلت، بی تدبیر، unguarded، بی ملاحظه، راش، بازيچه،، رسوب ضررهای بزرگ تری خواهند، بی مهابا.
- مهاجم متخاصم جنگاوری، خصمانه، quarrelsome، pugnacious، ضارب، حمله، حمله.
- ناصواب displeasing طاقت فرسا, منزجر کننده, مضطرب، تحریک کننده، ظالمانه، نفرت انگیز، سوء استفاده، حالت تهوع.
حمله مترادف فعل فرم
- انتقاد از شرايط دشوار بانوان ايران سلب، حمله، محکوم، berate، impugn، سوء استفاده، تهمت، malign، vituperate، خشنى راه آهن در اشک به scold.
- تجاوز, حمله, حمله، در، سلب، حمله, اعتصاب.
- حمله بر سلب، aggress، کورمالی، waylay، حمله، شارژ، طوفان، به زمین، اعتصاب، zap.
- حمله حمله، pillage، شروع، سقوط پس از حمله، سلب، بر، علوفه، غارت، وضع زباله.
- مقابله با متعهد، شخم به، اشک به خود اعمال می شود، دست و پنجه نرم، زمین.
- گسترش نفوذ را وارد کنید، آلوده، هجوم بیماری.