خاص مترادف
خاص مترادف اسم فرم
- جزئیات این واقعیت، خاص، نمونه، مورد، نقطه، مورد، فنی، nicety، ماده، ماده، چیزی، خصوصیات، ویژگی، علامت، صفت.
خاص مترادف صفت فرم
- ، اطمینان، اعتماد به نفس، مطمئن، undoubting، راضی و مثبت، متقاعد مشخص، ثابت.
- درست بيشترى قطعی، undoubted، معتبر، محتوای، بی تردید، indubitable، معين.
- دشت های صریح، روشن، تعیین مشخص شده دقیق، صریح، دقیق، معین particularized، اشاره، دقیق، تردید، بدون ابهام، ارزشهاى، ویژه، مربوطه، خاص، بیان، متمایز، قطعی است، بتن.
- دقیق، دقیق دقیقه انتخابی، داد و بیداد کن، سخت، شیک، موشکافی کردن، دقیق، punctilious، تبعیض آمیز، زحمت کش، انتقادی، متفکرين، وجدان.
- غیر معمول, فوق العاده، ویژه، غیر معمول، بی سابقه, مشخص شده, تلفظ.
- معين، خاص، دقیق و دقیق و مشخص، اکسپرس، خاص، منحصر به فرد، مفرد، انحصاری، منحصر به فرد، متمایز، فردی، عجیب و غریب، ویژه، مشخصه، معمولی.