درمان مترادف
درمان مترادف اسم فرم
- ترشحات پشت سر هم شلیک، fusillade، سطح پهن هرچیزی، drumfire، cannonade، انفجار، دوش، اسپری، تگرگ، فوران، سلام.
- ترمیم، شفا، بهبود تجهیزات بازیابی وماسه، بازسازی، توانبخشی کوتاهی،، تجمع، باز گشت، instauration.
- دارو درمان، درمان، رژیم اصلاحی، دارو، تأثیرو، درمان، ترمیمی، امداد، کمک، اکسیر، محرک، دوز، نسخه، قید.
- درمان درمان, دارو doctoring، نسخه، رژیم، توصیه، درمان، درمان، توانبخشی، روش، پروفیلاکسی.
- درمان درمان، درمان، اصلاحی ترمیمی, رژیم, رژیم، پزشکی.
- درمان, درمان پادزهر پزشکي دارو رژیم معجون nostrum دارو دوز محرک analeptic، مومیایی.
- دست زدن به روش رفتار، رفتار، واکنش، مدیریت، نگرش، نظر، استفاده، تشريح، توضیح، نمایشگاه، فرایند، تجزیه و تحلیل، سبک.
- راه حل، کمک، درمان، اصلاح، تخفيف، بهبود، وضوح، رضایت.
- لذت شادی لذت، آرامش، لذت، سرگرمی، رفع خستگی، بالابر، تغییر، شکستن، ثروت باد آورده، برکت، امداد، بخشش.
درمان مترادف فعل فرم
- medicate دکتر پرستار، دوز، تجویز برای عمل، تسکین، درمان، درمان، palliate.
- التیام بازیابی، اصلاح، ترمیم درست، تعمیر، برای از بین بردن.
- درمان التیام درست، تعمیر، تنظیم حق، اصلاح، اصلاح، بهبود، بهتر، بازیابی، جبران، راست، تسکین، کمک، کاهش، تعمیر، تنظیم.
- درمان درمان را بهبود بخشد، ترمیم، تعمیر، بازیابی، نیروی تازه یافتن، درمان.
- رفتار خود انجام، توجه، واکنش نشان می دهند بر نگاه، مقابله با، رسیدگی، نسبت به عمل، مدیریت، مقابله، استفاده، استفاده، دستکاری، شامل، تحت پوشش، دلالت.