سجده مترادف


سجده مترادف اسم فرم

  • خستگی وهن ضعف، آسیب پذیری، خستگی، اختلال، نكرديم، بیماری، enervation، decrepitude، سقوط، درماندگی.

سجده مترادف صفت فرم

  • افسرده، پایین،، کم خسته، خسته، overtired، خسته، صرف، fagged کردن، عده، خسته، کم گذاشته، غلبه بر، فرسوده.
  • دفاع درمانده ناتوان، فلج، بی حرکت، فلج، ناتوان، معلول، آسیب پذیر.
  • مستعد، procumbent، تخت، افقی، خمیده، خوابیده به پشت.

سجده مترادف فعل فرم

  • تعظیم زانو زدن grovel، خراش، kowtow، genuflect، انقباض غیر ارادی ماهیچه، fawn، خواهش.
  • غلبه بر غالب شدن اگزوز، weary، debilitate، فلج، تضعیف، خستگی، تایر، افسرده، وضع کم، مختل، sap، فلج کند، immobilize، enervate.
سجده لینک های مترادف:

سجده مترادف،