سنگ مترادف
سنگ مترادف اسم فرم
- جانباز دانش آموز، پیرو، تحسین علاقه مندان، فن، شاگرد، حزبی، چسبنده، طرفدار، مهره، عجایب، groupie.
- جواهر سنگ تولد، جواهر، راک.
- سنگ تخته سنگ نقش ونگار ریگی دادن، شن، سنگ مرمر، گرانیت، سنگ آهک.
- سنگ، بتن، سنگ تراشی، سنگ مرمر، گرانیت، سنگ چخماق، نقش ونگار ریگی دادن، شن.
- پشتیبانی دفاع دژ، ستون، برج، پناه، پناهگاه، سرپناه، پناهندگی، محراب، جبل الطارق.
سنگ مترادف فعل فرم
- در نوسان بودن رول زمین، نوسان، تلو تلو خوردن، لرزش، swagger, باب, تلو تلو خوردن، waver، حلقه، تلو تلو خوردن.