شور مترادف
شور مترادف اسم فرم
- تب و تاب غیرت، شور، شدت شور و شوق، مزه، مزه، درایو، آتش، اشتیاق، شدت، هیجان، انیمیشن، زنده دلی.
- خشم خشم، خشم، شور، اوقات تلخی شدت، سوزش، اختلال، عود، فوران.
- دریا.
- صمیمیت غیرت شور و شوق، شیفتگی، infatuation، وسواس، شوق، شیدایی، تب و تاب، شور، هیجان، مزه، مزه، تحریک، تحریک.
- عشق، هوس، تب و تاب شهوت شور infatuation محبت احساسات ستایش احساس، اشتها.
- فکر کردم نظر کردار مراقبت از انعکاس تفکر معاینه احتیاط judiciousness، cogitation، تجزیه و تحلیل، نظم و دقت مطالعه،.
شور مترادف صفت فرم
- تجربه.
- تند و با مزه شوخ، تند تیز، acerb، خاکی، تند،، رنگارنگ، طنز، تیغ دارای طعم اصلی، اذعان، risqué، ribald مبتذل و خشن و ناخالص، زشت و ناپسند است.
- شور شور برینی ناپاک، تند و زننده، تلخ، کشنده، undrinkable، unpotable.