ضرب و شتم مترادف


ضرب و شتم مترادف اسم فرم

  • شلاق، thrashing، شلاق، طبیعت، حوله ای، shellacking، scourging، شلاق زدن، drubbing، walloping، شلاق، عذاب.
  • شکست مسیر سرنگونی، خراب کردن، سقوط، شکست، افتضاح، انقياد، فتح، واژگونی، حذفی.
  • پالس کانکتور فلوتر ترکش throb تپش قلب لرزش لرزش, لرزش، تپش، ضربت زنی است.

ضرب و شتم مترادف صفت فرم

  • خسته، خسته، خسته، زدم بیرون، fagged، bushed، frazzled، wearied، همه، صرف، کم.
  • دلسرد disheartened، افسرده، منکوب سرخورده، حزب، صاف رنگ، نا امید کننده، بدبینی، enervated، مايوس پایین.

ضرب و شتم مترادف فعل فرم

  • جعل, شکل, قالب، چکش، ببافند, مدل, مد.
  • شکست شکست دادن پیروزی بیش از، غلبه بر، تسخیر، بهترین، پیش افتادن از، پایمال کردن، تسخیر، استاد، پیروز شدن بر، subjugate، لیسیدن، shellac.
  • فلپ بال بال زدن، ارتعاش، رعشه بیداد، palpitate، thump، پالس، pulsate، quiver.
  • پوند، درام، تاتو، اعتصاب، آمار، وضع، انفجار، cudgel، pommel، شلاق، wallop، شلاق، ترش، flail، truncheon، نهنگ، larrup، برخورد، برطرف کنم، shellac، lambaste، لام.
ضرب و شتم لینک های مترادف: جعل, شکل, مدل, مد,

ضرب و شتم مترادف،