ضعف مترادف
ضعف مترادف اسم فرم
- frailty، شکنندگی، ظرافت، feebleness، محصول، وهن، ناتوانی جنسی، enervation، decrepitude، آسیب پذیری.
- gaucherie.
- خاموشی، سنکوپ، غش، کوتاه کردن.
- عدم, گسل, foible, گذشت, peccadillo, کمبود, نقص، لکه دار کردن, نقص نقطه.
- علاقه و میل، میل شدید، خم طعم اشتها، منش، جاذبه، تمایل، رجحان، proclivity، میل، میل، جانبدارى.
ضعف مترادف صفت فرم
- ترسو, ضعیف, irresolute, بزدلانه و وحشت زده, بی اثر, به pusillanimous.
- نا معلوم کم خفیف، کم رنگ، نرم، شکننده، کم، مبهم، رشته.
ضعف مترادف فعل فرم
- مردن، سیاه و سفید, سقوط, غش, شدنیوزیلند.