عتیقه مترادف


عتیقه مترادف اسم فرم

  • "نمیفهمد، یادگاری ترکه، یادآوری، یاد، حافظه، نشانه، evocation، سوغات، خاطرات، خاطرات، نشینند؛".
  • vestige اثری باقی مانده است، خراب کردن، فسیلی، عتیقه، عتیقه.
  • اثر مصنوع فسیلی، عتیقه، یادگاری، موزه قطعه.
  • باستان گرایی سنت مراسم، مراسم، سفارشی، پس، carryover، خماری، atavism، رجعت، شبح، اکو.

عتیقه مترادف صفت فرم

  • باستان.
عتیقه لینک های مترادف: باستان,