فرض مترادف


فرض مترادف اسم فرم

  • احتمال احتمال شانس، تقدیر، زمینه، شواهد، دلیل.
  • استکبار جسارت forwardness، impertinence، اهانت، برنج، effrontery، صفرا، contumely، عصب، گونه، impudence، آشنایی، chutzpah، خودبینی.
  • فرض فرضیه پیش فرض، postulate، قضیه، استنباط، اعتقاد، نظر، نظریه.
  • فرضیه حدس قضیه، فرضیه، نظریه، postulate، پیش فرض، حدس، حدس و گمان توجه به فرض.

فرض مترادف صفت فرم

  • ، وانمود ساختگی feigned، نادرست، جعلی وانمود، جعلی، شبیه سازی، جعلی، قرار، اصطلاح.

فرض مترادف فعل فرم

  • فرض arrogate مناسب، غصب، جرات، سرمایه گذاری، را جسورانه، آزادی را، تحمیل، سوء استفاده، بهره برداری، بهره.
  • فرض کنید فرض، نیز، مسلم فرض این فرضیه را مطرح، گزاره، presuppose، نظر، گمان، استنباط، جمع آوری، حدس می زنم.
فرض لینک های مترادف:

فرض مترادف،