قفل مترادف


قفل مترادف اسم فرم

  • اتصال, انتظار, هم پیوسته، چفت و بست، تامین امنیت، درک، کلاچ، پرچ، در آغوش.
  • زندان.
  • شود، دسته، ringlet، حلقه، هنک، کلاف نخ یا پشم، سیم پیچ.
  • قفسه سینه، کابینه، گنجه، محفظه، کمد لباس، فروشی کابینه.
  • چفت و بست، پیچ، قفل، قلاب، گرفتن، گیره، قلاب، محکم نگاه داشتن، نوار، deadbolt.

قفل مترادف فعل فرم

  • ایمن ببندید، پیچ گیره، محکم نگاه داشتن.
  • پیوستن, لینک, interweave, اغوش گرفتن.
قفل لینک های مترادف: اتصال, انتظار, زندان, لینک, اغوش گرفتن,

قفل مترادف،