ماشین مترادف


ماشین مترادف اسم فرم

  • اتوماتای ربات عروسک خیمه شب بازی، موجودی، ابزار، مرد بله، ابزار، پیاده، خرحمالی کردن، menial، برده.
  • خودرو motorcar موتور، ماشین، اتومبیل کالسکهای، jitney، jalopy.
  • سازمان دولت نهاد، استقرار، بوروکراسی، ترکیبی از ماشین، ابزار، قدرت، محل باشگاه وانجمن، پشت درهای بسته، باند، جمعیت، دسته، جناح، اردوگاه، تالار شهر.
  • مربی قطار، چرخ، تراموا اتوبوسی، نورد، نورد.
  • مکانیزم ماشین آلات، موتور، موتور، لوازم دستگاه، ابزار، جنبش، دستگاه، تدبیر، تدبیر، ابزار.
ماشین لینک های مترادف: