مش مترادف
مش مترادف اسم فرم
- خمیر پیاده در برف سفرکردن، رب، اسکواش، سس هش، دوغ، خورش، درهم آمیخته، ظروف سرباز یا مسافر، عطر گل، farrago.
- شبکه شبکه حالت، وب، صفحه نمایش، غربال، توری، openwork.
- فضا, interstice, شبکه, دیافراگم باز کردن سوراخ.
مش مترادف فعل فرم
- تعامل مناسب با هم اتصال، گرفتن، بهم پیوستن، تراز، ملاقات، جفت کردن، چرب،.
- له اسکواش پالپ، macerate، سر و صدا، بحران، ساییدن، خرد کردن، ترش، آسیاب، رنده، پوند، ضرب و شتم، تمبر.