معکوس مترادف


معکوس مترادف اسم فرم

  • بدبختی بدبختی شکست، ناراحت، comedown، contretemps، واژگونی، سقوط، سرنگونی، فاجعه، سختی، ده، از دست دادن، فاجعه، حادثه، comeuppance.
  • برگشت about-face، turnabout، واکنش ارتجاعی, بومرنگ, الگوها،، برگردان، تقدم و تاخر.
  • مخالف برعکس، تناقض، معکوس، معکوس زیرین، همتای، آنتی تز.

معکوس مترادف صفت فرم

  • برعکس است.
  • عقب, مقابل, ضد, معکوس, كابل هاي ترانسپوزه.

معکوس مترادف فعل فرم

  • لغو لغو، جمع شدن، لغو، وتو نامه؟، ابطال، لغو، کنار، لغو، باطل، برداشت، تخلیه، لغو، ابطال.
  • معکوس نمودن، turnabout، جلوگیری از، پشتیبان گیری، تبادل، مبادله، upend، واژگون.
معکوس لینک های مترادف: بومرنگ, عقب, ضد, معکوس,