می خواهم مترادف
می خواهم مترادف اسم فرم
- ضرورت نیاز لازم، مورد نیاز، حسرت، اشتیاق، وسوسه مصرف مواد، میل، آرزو، گرسنگی، تشنگی، شور، desideratum.
- عدم کمبود، کمبود قحط و غلا، کمبود، نارسایی، meagerness، عدد، بی کفایتی، exiguity، نبود.
- فقر فلاکت نمی، نیاز، pennilessness، محرومیت، penury، تنگه، عجز از پرداخت دیون، pauperism.
می خواهم مترادف فعل فرم
- عدم سقوط کوتاه، دست، نیاز، نیاز به تقاضا، فراخوان.
- میل طلب آرزوی، hanker، کاج، گرسنگی، تشنگی، آرزو، طمع، علاقه داشتن به.