پرتاب مترادف
پرتاب مترادف اسم فرم
- فشار محوری، ضربه، انگیزه تقویت، تنه زدن، ارنج زدن، شروع، نیروی محرکه، impulsion، bunt، jostle.
- نیروی محرکه, طرح, بازی شیر یا خط پرت، پرتاب lob، قیر، رسن، تمرین، بازیگران، چاک، خجالتی، شات.
پرتاب مترادف صفت فرم
- تحتانی ناکافی، دوم، 3 درجه، بهترین دوم, دوم رشته، also-ran، متوسط، outclassed شده، مبتلا به کمبود، ناقص، so-so، پیاده روی، undistinguished.
پرتاب مترادف فعل فرم
- jostle زانو، تکان دادن، فشار کنار شانه، joggle، فشار، فشار.
- استفراغ disgorge، رنگ ابی تیره، قی کردن upchuck، بیمار شود، مطرح کردن، خارج، retch، تمرین، gag.
- جفتک پرانی سوق، قیر، تمرین، راه اندازی پروژه، رسن، منجنیق، اجازه پرواز بازی شیر یا خط ریخته، پرتاب.
- دور انداختن، پرتاب بیش از jilt.
- سوق دادن پرتاب، پرت، تمرین، بازیگران بازی شیر یا خط، زمین، رسن، lob، خجالتی، چاک، اجازه پرواز.
- فشار، سوق دادن درایو بود، حرکت، درآورد.