پشتیبانی مترادف
پشتیبانی مترادف اسم فرم
- حامی، نقطه اتکاء، ستون فقرات، upholder، قهرمان، مدافع، backer، ترویج، پشتیبان گیری، تقویت، حائل، سنگر، بند، اقامت، سرپا نگه داشتن، چوب زیر بغل، شمع زنی.
- معاش، تعمیر و نگهداری، نگه داشتن معیشت، زندگی، روزی.
پشتیبانی مترادف فعل فرم
- برای حفظ حفظ، کمک، صندوق، حضور، نگه دارید.
- تحمل تحمل، خرس، ایستاده، رعایت قرار داده تا با, قبول, چشم پوشی، countenance، رنج می برند، سرگرم.
- تشویق تقویت قهرمان، پشتیبان, تقویت, تقویت، abet، تایید، مدافع، کمک، کمک، کمک، تایید، رعایت، countenance.
- سوگند تئوريک اثبات، رعایت، تحمل, تایید اعتبار، شهادت به سند، شواهد، نشان می دهد، اثبات.
- نگه دارید تا خرس، حفظ، حمل، نگه دارید تا سرپا نگه داشتن، متمدن،، تقویت، ساحل.