سختی مترادف،


سختی مترادف، اسم فرم

  • ملایمت mildness، راحتی، رحمت، زیاده روی حساسیت به لمس، محبت، leniency، انعطاف پذیری.
  • موفق باشید، فلیسیتی, قایقرانی صاف.
  • نرمی pliancy پايگى، laxness، اختلالي.

سختی مترادف، صفت فرم

  • irresolute، مردد، ضعیف، بازده، متزلزل.
  • آسان، ساده، بی دردسر و دلپذیر و undemanding، cushy.
  • ترد و شکننده و شکننده، crumbly، نرم.
  • خوب خوش شانس، خوش، خوشحال، شاد است.
  • ضعیف بمیرد نحیف ضعیف، شکننده، نرم.
  • ملایم و خفیف و نرم, آسان, آرام.

سختی مترادف