فهرست اسامی همه مترادف
"اندازد؛" مترادف : قدرت شکست ناپذیری, ممکن است puissance غلبه prepotency، حاکمیت ملی، برتری، سلطه، تسلط، تقدم."بشویند؛" مترادف : بد می فهیم."جدی؛" مترادف : محروم, مایل, فاقد, برش، منهای، نیاز به بی بضاعت، unpossessed،، devoid shorn.آب مترادف : pleat فلوت, برابر, چین, چین و چروک خوردن ورق رنگی، goffer.مایع مایع sap، سرم، غدد لنفاوی، شهد، آبگوشت، عصاره،...آب نبات مترادف : تااینکه شیرین sweetmeat، شیرینی، comfit.آب و هوا مترادف : زنده ماندن تحمل، غلبه بر مقاومت در برابر، رنج می برند، اصلا، سوار، میان برداشتن، خرس، نداشتند، ایستادگی،...آبشار مترادف : جست و خیز کردن غوطه ور ساختن، فرود، سقوط، پور سرریز، زمین، سیل، نشت.آبشار آب مروارید، پاییز، سرسره، تورنت...آبپاش مترادف : دانش سطحی.آبکاری مترادف : ، معدنی تحریک و هیجان انگیز و تحریک آمیز، نافذ، arousing، animating، quickening، vivifying، enlivening، تکان دهنده.آبکند مترادف : لخت کردن کشف برهانیم، را، خاموش، denude، لخت، ریختن، doff، نوار.آبکی مترادف : برنامه insipid، اهلی خفیف، تخت، کسل کننده، flavorless، مطلوب، بی مزه، jejune، مرده، namby-pamby.رقیق و نازک و washy، wishy-washy، ضعیف، ضعیف، کاهش می یابد، سیراب کردن، ضعیف شده، برش.آبی پاک مترادف : با وفا.آتروفی مترادف : انحطاط، emaciation کاهش پوسیدگی، مصرف، زوال زباله.انحطاط رد، زباله های دور، پژمرده wilt، خشک شدن، emaciate، خرد شدن، کوچک، محو.آتش مترادف : تب و تاب شور غیرت، تب، شور، روح، آتش بازی، فشفشه، مهارت، éclat، جلال، dazzle.مصیبت, محاکمه, عذاب, غم و اندوه، تراژدی...آتش بس مترادف : مهلت آرامش، زنگ تفریح، وقفه، طلسم تنفس کردند، فاصله، بسازیم، شکستن، مکث، تاخیر، زمان، توقف، breather، تعلیق.آتش...آتش سوزی مترادف : آتش سوزی, هولوکاست, طوفان, شعله, دوزخ, کتابسوزی.آتشفشانی مترادف : خشونت.آتشک مترادف : تجزیه فروپاشی پژمرده لکه دار کردن، آلوده، خشک شدن، بلاست،، از بین بردن، خراب، مارس، طفره رفتن، فاصله،...آتشین مترادف : دنباله دار، سوختن، شعله ور شدید، و درخشان پرشور، روحیه، تند،، fevered، سوختن impassioned، قرمز گرم و wrathful و choleric، hotheaded.آتیپیک مترادف : غیر معمول.غیر طبیعی.آج مترادف : له ستم تحمل در، پایمال، تسخیر، subjugate، بردگی، بهره برداری، extirpate، محو کردن، سبزها، سرکوب، آزار و اذیت، browbeat،...آجیل مترادف : mentis دیوانه مجنون, deranged, مجنون, غیر منطقی lunatic، نامتعادل، ترک خورده، ارام، غیر compos دیوانه, فاخته, بتی, دیوانه.آجیل مورد مترادف : مشتاق در مورد مشتاق کاملا اشغال شده توسط، پیچیده شده در, در, روشن توسط hipped.infatuated با, توسط شیفته, عاشق, برای, دیوانه جز توسط شیفته از نورزيدند توسط وحشی مورد، دیوانه در مورد.آخر مترادف : فسخ پایان آتش، انقضا، consummation، اوج، windup، بن بست، پرده.آخرالزمانی مترادف : نبوی, oracular, نازل شده, عرفانی, farseeing, عاقلتر.آخرين ميانگره مترادف : ساقه.آخرین به روز رسانی مترادف : نهایی ترمینال خاتمه نتیجه گیری، نهایی، نهایی.تحمل استقامت نگه، زنده ماندن، حمل، ایستادن، باقی بماند،...آخرین شیک Èá مترادف : شیک.آداب معاشرت مترادف : رفتار آداب و رسوم، استفاده، ادب، پروتکل تشریفات، کنوانسیون، مدنیت، حسن نیت ارائه میدهد، propriety، ادب، امکانات رفاهی، قوانین.آداب و رسوم مترادف : آداب و رسوم سنت کنوانسیون، شهدای، کد، استاندارد، کاربرد، آداب و رسوم، شیوه های، استفاده، قوانین، اشکال، اخلاق.آدامس مترادف : چسب, رزین, رب, چسب, چسب, تراويده زار، gunk، ماده چسبنده و لزج، گوک.bungle خراب، botch، mismanage، مانع غیر فعال کردن، گونه ای، آستین، از بین بردن، مارس، مسدود، متوقف، جم، queer.آدرس مترادف : سخنرانی orate گفتمان، speechify، نطق، declaim، فواره زدن، expatiate.تمرکز بر تمرکز بر روی, تبدیل به حضور، مراقبت از، نگاه به،...آدم بی وفایی مترادف : ترک تحصیل shirker، ادم، ترسو، شکست شهر بصره يک تن، malingerer، بازنده، piker، welsher.آدونیس مترادف : خدا، یونانی خدا, آپولو, مرد قوی ونیرومند باشگاه بت بختی، تماشاچی.آرام مترادف : ، آرام آرام بی سر و صدا، ارام ارام، مسالمت آمیز، تشکیل شده, unperturbed, وفور، فلسفی، sedate.ساکت و بی صدا، بی صدا، لال،...