فهرست اسامی همه مترادف،
"اندازد؛" مترادف،: ضعف، آسیب پذیری، حقارت، درماندگی، ناتوانی جنسی، ناتوانی.(زمان گذشته) مترادف،: ، داغ، آسان آرام, ارام, آرام.شل، تضعیف، آرام.، لکه دار کردن مترادف،: تطهيرش، exculpate، بهانه، اعلام بی تقصیری، ارتقاء داده شده.آب و هوا مترادف،: تسلیم، سقوط، غار در، سقوط، شکست.آبکند مترادف،: لباس، لباس، garb، با پارچه مزین، لباس، گوشته، attire.آبکی مترادف،: ، چگال متمرکز و ضخیم و غنی، متراکم.، قوی، هیجان قدرتمند، تند و تحریک کننده است.آتش مترادف،: خستگی، کندی، بی تفاوتی، nonchalance، مرگ کاذب، داغ.تعدیل داغ کنونی، آرام، تسکین، dispirit، آرامش، دلسرد.خاموش بانک...آتشین مترادف،: سرد, فرو نشستن, ضعیف phlegmatic dispassionate آرام apathetic، پایین کلید.آجیل مترادف،: دارای عقل سلیم و منطقی، شفاف، طبیعی، معقول.آجیل مورد مترادف،: در بی علاقه، با حوصله، سرد به.آخر مترادف،: منبع باز، ابتدا.،آخرین به روز رسانی مترادف،: منقضی، داد تا شکست دادن، بس، می میرند.نزدیکترین، قریب الوقوع، اول، پارامونت.اولین, اصلی, قدیمی ترین,...آرام مترادف،: آشفته، آشفته، پر سر و صدا، شلوغ، عصبی، بی قرار، antsy.اختلال اختلال جنجال، داد و بیداد، هیاهو.blare غرش رعد، deafen،...آرام بخش مترادف،: تحریک مهیج تحریک کننده.آرامبخش مترادف،: ، مزاحم مشکل afflicting آزار نگران کننده، دردناک.آرامش مترادف،: داد و بیداد هیاهو اختلال، هياهو، اختلال، مشکل، سر و صدا، تحریک، هیجان.تحریک، افسرده، تضعیف تشدید.تحریک,...آرایه مترادف،: بی نظمی، اختلال، سردرگمی، هرج و مرج، ظروف سرباز یا مسافر.آرزو مترادف،: بی گریزی دوست نداشتن، وحشت جابجا شدن درد، بعدتر.آرمان مترادف،: , معنی اصولی کم، مباحثِ.عملی، پایین به زمین، نبرد زخم، با تجربه، بدبینانه.آرمانگرا مترادف،: مادی جنگجویان شکاک واقع گرای, cynic.آزاد مترادف،: ضبط، بردگی، immure، subjugate، غالب شدن، زندانی.آزاد است مترادف،: محدود, زندانی, وابسته, بردگی, بر دوش, fettered, curbed.، نگهبانی محفوظ است, محدود, تنش, مردد.اشغال, گرفته, مشغول, شاغل در...آزادى مترادف،: بکوبند، ستم، subjugate، تسلط، تسخیر.آزادی مترادف،: propriety, circumspection, اختیار, تردید, بزدلی و ترسویی است.انقياد، اسارت، بردگی، بردگی، سلطه، enthrallment.يکصد, بار, مسئولیت,...آزار دهنده مترادف،: پراکنده، گاه به گاه, نادر, نادر, غیر معمول.آزار و اذیت مترادف،: به نفع پشتیبانی خشنود و راضی کردن، آسایش، حفظ، برای از بین بردن.نیکو، افراط، حفاظت، پاداش، یاری.آزاري، مترادف،: حسن نیت ارائه میدهد، مدنیت، ادب، درایت، savoir مداخله.آسان مترادف،: خواستار خشن استرن، خصومتآمیزی,، سخت، سخت، تنش،, محدود, unbending, سفت, رسمی.مشکل، دردناک، دشوار، دشوار، wearisome،...آستانه مترادف،: بستن و رد و گرگ و میش و پایان، انحلال، به پایان برسد.آسیب مترادف،: سود، کمک، بخشش، برکت و نعمت.کمک به نفع, به نفع تعمیر، درمان، درمان.به نفع رفاه خوب بهبود مزیت، بهبود.آسیب پذیر مترادف،: شکست ناپذیر, unconquerable, غیر قابل خراب کردن, نامحدود, غیر قابل تسخیر.آشتی مترادف،: خشم, مزاحم, بیدار, میگیرد،.متفاوت، برخورد، تضاد، برخورد.تضاد سوء تفاهم، خصومت، خشم و دشمنی.تحریک، تشدید کند،...آشفته مترادف،: مطیع، فرمانبردار، لشکر.صاف، شیشه ای، ارام.آشفتگی مترادف،: سفارش، آرامش، صلح و آرام.شاد شاد، elated، شناور دارای سرور و نشاط، خوش بین.آشنا مترادف،: خجالتی بازنشستگی با احتیاط، احترام، محتاط، هوشیار.نادان، ناآگاهانه، غافل.دور, رسمی, دور, دور.فوق العاده قابل...