ابر مترادف
ابر مترادف اسم فرم
- بخار فیلم، صاف، غبار بخار، مه، دود، گله، ازدحام، دوش، پف دار، جت.
- سایه مدفوع، لکه، لکه دار کردن مرطوب پتو، blotch، گرفتگی، اندوه، غم، کفن، لعنت، بدبختی، بد.
ابر مترادف فعل فرم
- تار تیره مبهم، فیلم، پوشش، bedim، befog، گرفتگی، مبهم و تاریک کردن، قسمتی ابری، تحت الشعاع، پایین، پنهان، پنهان کردن، حجاب، صفحه نمایش.
- تهدید افسرده desolate، deject، غمگین، کسل کننده، دلسرد، مشکل، مارس، sully، کم از، daunt، لکه دار کردن، لکه، smirch، بی اعتبار.