استمداد مترادف
استمداد مترادف فعل فرم
- تسخیر، شکست، غلبه بر، غالب شدن، پایمال، پیروز شدن بر، subjugate، سرکوب، پیروزی بیش از، له، فروتن، بدترین, بهترین, سبزها، سرکوب، کنترل، استاد، اهلی.
- کاهش کاهش، نرم، قطع صدا خفه کن، تعدیل، کسل کننده، فرو نشاندن، جا افتاده، تخت، متوسط، زیر و بم کردن، خلق و خوی، chasten.