بلانت مترادف


بلانت مترادف صفت فرم

  • brusque ناگهانی کوتاه، پرده، فرانک، plainspoken، trenchant، مختصر، سخت، خشن، بی ادب، دفعتاً، tactless، گستاخ.
  • کسل, ضخیم, کننده edgeless unsharp unpointed انجمن، unsharpened.

بلانت مترادف فعل فرم

  • بی جان کسل کننده، بی حس، تضعیف تعدیل، دانلود، لرز، نرم، بشدت، تسخیر، سرکوب، smother، stupefy، debilitate، anesthetize، بی جان.
بلانت لینک های مترادف: کسل,

بلانت مترادف،