بی بند و بار مترادف
بی بند و بار مترادف صفت فرم
- unconstrained رها شده، کنترل نشده، زیاد لجام گسیخته، منابع، licentious، گستاخ، unreserved، مفرط، بردارید،، سهل انگاری، ندارند.
- ازاد, فانتزی رایگان، غیروابسته، unsettled در حرکت آزاد، مستقل، بی بند و بار، uncurbed، جدا، دست خوش پیشامد میشه، بی خیال.