بی عشق مترادف


بی عشق مترادف صفت فرم

  • unloving سرد بی تفاوت، بی توجه، بی عاطفه، سخت، unfeeling، ولرم، یخ، coldhearted.
  • مهری disliked منفور، منفور، رها، lovelorn، قطع، unlamented، friendless، spurned، ترک، رد کرد.
بی عشق لینک های مترادف:

بی عشق مترادف،