تاج مترادف
تاج مترادف اسم فرم
- اوج اوج، اوج، اوج جزر و مد بالا، اوج، نخست، ارتفاع، گل، شکوفه، اوج، اوج، اوج.
- بالا نشست، تاج ریج، نکته، ارتفاع، کلاه، اوج، اوج، اوج، راس.
- تاج، نشست، اوج، اوج، بالا، نوک، اوج، اوج.
- حاکمیت پادشاه حاکم، شاه، ملکه، امپراطور، ملکه.
- حفاظ، پوشش، خیمه، سایه، هود، شیب، آفتابگیر، baldachin.
- شانه، cockscomb دسته پر پرهای مرغ topknot یال تاج headpiece خود نمایی داودی پر، aigrette.
تاج مترادف فعل فرم
- اوج کامل، مسلما پایان، درپوش، کامل، تحقق، دور را، فسخ، قطبنما، بالا.
- درپوش، میان برداشتن سر.
- کلاه بالا تاج، اوج، نوک.