تجدید مترادف
تجدید مترادف فعل فرم
- بازسازی عوض اصلاح، refashion، تغییر شکل، اصلاح، از نو خلق کردن، بازسازی، از نو، نوسازی، مجدد،، تعمیرات اساسی، تازه، بروزآوری، نوسازی.
- داد تجدید نظر، بررسی، reexamine، اندیشیدن mull بیش از، ارزیابی مجدد، منعکس کننده، تجدید نظر، اصلاح، درست، فکر می کنم بهتر از، ذهن خود را تغییر دهید.
- سر شروع دوباره، بازگشت، را recommence، رستاخیز.