حفظ مترادف


حفظ مترادف اسم فرم

  • عقب نشینی پناهگاه، پناهندگی، پناهگاه پناهگاه، محراب، رزرو، رزرو.

حفظ مترادف صفت فرم

  • مرزی, عصبی, تنش, وحشت زده و عصبی, متلاطم, fidgety در لبه، بی قرار، اضطراب، مضطرب، نیکزاد، خجالتی، ترسو، timorous، مقید.

حفظ مترادف فعل فرم

  • ادامه حمل رفتن نگه دارید، نگه دارید تا، protract، طولانی، تداوم، گسترش، حفظ.
  • ادعای اعلام، دولت، ادعا ادعا، می گویند، نگه، درکتابهای، avow، ادعا، تأیید، allege، استرس، اصرار، تاکید.
  • استخدام شرکت استخدام، پرداخت، مشورت، کمیسیون، کتاب، رزرو.
  • به خاطر داشته باشید به یاد داشته باشید، حفظ داشته باشید، گنج، یاد، بحر تفکر غوطهور شدن، می دانم، نگاه در، retrace.
  • تعمیر خدمات تعمیرات اساسی، بازیابی، درمان، تعمیر، ترمیم، وضعیت، اصلاح، حفظ، حفظ، ذخیره، امن، نگه داشتن.
  • حفظ حفظ، حفظ، حفظ بقاى، ادامه، رعایت، پشتیبانی، برای مراقبت از.
  • حفظ، حفظ، به چسبیده، پایبند به ناخن، بازداشت، immobilize، تعمیر، جلوگیری، گرفتن، متمدن،، شامل، نگه دارید تا، حفظ، طولانی، protract.
  • حمل، نگه دارید تا، حفظ، ادامه، نگه دارید، نگه دارید، حفظ، رعایت، protract، گسترش، طولانی، کشیدن، گذشته، باقی می ماند، استقامت، زنده ماندن، باقی بماند، پیروز.
  • رنج می برند متحمل تحمل، خرس، ایستاده، پشتیبانی، تحمل، رعایت، مقاومت در برابر، قرار داده تا با, قبول, چشم پوشی، countenance، بروک، شجاع.
  • سوگند تئوريک تایید، اثبات، رعایت تایید، ایجاد، تأیید، تأیید، گواه، اثبات، اعتبار.
  • نگه دارید، نگه دارید، آویزان به صرفه جویی، رزرو، خودداری، کلاچ، گره، درک.
  • پرورش تغذیه تغذیه، عرضه، بسيط، پرورش، پرستار، پشتیبانی.
  • پشتیبانی حفظ ارائه، حفظ، پرداخت، مالی، رعایت، عرضه، تغذیه.
  • گارد حفاظت دفاع، ذخیره، حفاظت، امن، سپر، پناه.
حفظ لینک های مترادف: مرزی, عصبی, تنش, وحشت زده و عصبی, متلاطم, قبول,

حفظ مترادف،