حکیم مترادف
حکیم مترادف صفت فرم
- آگاه، هشدار به زنده به فکر آگاه مطلع، acquainted با دانستن, مطلع, ران.
- زیرک، محاسبه، حیله گری، حیله گر، حیله گر، حنایی، مشتاق، تیز، اجتماعی، با احتیاط.
- فهیم، sapient، farseeing، سیج، بصری، عاقلانه، معقول و محتاطانه، عاقل، به یاد گرفته.
- متکبر ربط، پروا تلنگر، خود سر، بی پروا، گستاخ، تازه، هوشمند، smart-alecky.