خام مترادف
خام مترادف اسم فرم
- رطوبت، رطوبت، غبار، مه، نم نم باران،، بخار، شبنم، sogginess، رطوبت.
خام مترادف صفت فرم
- risqué مبتذل، off-color،، خام بی ادب نزاکت نامناسب زشت و ناپسند، مطرح است.
- undisguised پررنگ، بی پرده، لخت، فرانک ناگهانی، brusque، خشن، مستقیم، خشن, کاندید, صاف و پوست کنده وسرد، در معرض.
- بی تجربه undisciplined نابالغ، ماهر، unseasoned، مرغزار، سبز، محکوم، ندیده، جدید.
- تلخ سرد، خشن، سرد، پر سر و صدا زمستانی، سرد، تلخ.
- خام خام، خشن، فرآوری نشده و درمان نشده، خام، به unpainted.
- خام درشت، ناخالص، ill-mannered بی شعور، churlish، tactless، سنگین، کريه, بی دست و پا، زمخت، دست و پا چلفتی، مبتذل، بدوی، inartistic، آمده،.
- خشن در طرز کار: درشت unpolished ناقص، خام، ناقص، خشن، بی ادب، موقت، تحتانی، بدوی، عملکرد، unadorned، roughhewn، jerrybuilt schlocky.
- مرطوب مرطوب ساده درخشان، مبهم، خیس، مه آلود، روندگانِ، vaporous، مرطوب و سرد، clammy.
- نپخته و تازه، افطارى طبیعی, نادر, بازگشت.