خرد مترادف
خرد مترادف فعل فرم
- شکستن انفجار، قطعه، منفجر، لرز implode، شکستگی، سر و صدا، منفجر کردن پاپ و متلاشی شدن و شکاف و فرو ریختن، تصادف.
- نابود کردن خراب، آسیب، تخریب، تضعیف خنثیسازی، خراب، نابود، بلاست، سرنگونی, لهشدگی, شکستن, از بین بردن، پایان.