خم مترادف


خم مترادف اسم فرم

  • تمایل گرايش امادگی، اولویت، ضربه، استعداد، استعداد، استعداد، استعداد، میل، proclivity، تکیه، منش بلند، طنز، خلق و خوی، مصمم، تنظیم، ثابت، مصر، disposed، تمایل، کارگردانی، مستعد، جزئی خم در.
  • منحنی crook، فلکس، انحنای کمان تقعر، روشن، حلقه، قوس، قوس، حلقه، کویل، نود.

خم مترادف فعل فرم

  • منحنی فلکس، منحرف، روشن، veer منحرف، قوس، قوس، معوج، پیچ، مار، ورق رنگی، تحریف، حلقه، دست و پنجه نرم.
خم لینک های مترادف: