درن مترادف


درن مترادف فعل فرم

  • خالی اگزوز، استفاده کنید تا، صرف، نایاب صدد، sap، خونریزی، مالیات، مصرف، بخورم تا، پوشیدن، فشار، کاهش، خراب کردن.
  • رسم شیر پمپ کردن، سیفون، sluice، شیر، تروریسم، کشاورزی، تخلیه، انتشار، برداشت، حذف، منحرف.
درن لینک های مترادف:

درن مترادف،