درگیر مترادف


درگیر مترادف صفت فرم

  • مطلب, affianced, وعده, متعهد است.
  • گره خورده اشغالی مشغول در استفاده, استخدام, است تا درگیر کار، موجود نیست.

درگیر مترادف فعل فرم

  • اتصال تعهد، قرارداد، متعهد، قول متعهد و ملتزم، indenture، متعهد.
  • استخدام، اجاره، منشور، اجاره، رزرو، کتاب، حفظ، کمیسیون، منصوب.
  • اشغال engross مشغول، علاقه، شامل، جذب، مشغول، نگرانی، گرفتن.
  • مش بهم پیوستن اتصال، تعامل، عضویت، جفت کردن.
درگیر لینک های مترادف: مطلب, وعده, استخدام,

درگیر مترادف،